یادداشت

رد ترس
        به نظر من " ادیپ شهریار " تراژدی ترین تراژدی تاریخه... واقعا رو دست این اثر از نظر غمناک بودن و دارک بودن نبوده و نیست. این داستان اینقد عجیب و حیرت انگیز و خارق العاده ست که بعد از خوندنش به معنای واقعی کاتارسیس ارسطویی رو تجربه می کنید. 
نمیدونم مبدا این داستان کجا بوده. آیا برساخته ذهن خود سوفوکله؟ که بعید میدونم چون در ایلیاد ، اشاره هایی هرچند دور به این داستان شده اما هرچی هست ، سوفوکل خیلی هوشمندانه و هنرمندانه این کهن الگو رو برای نسل های آتی به یادگار گذاشته. 
داستان ادیپ از لحظه تولد و تا چند نسل بعدش همچنان ترسناک ، غمبار و تاریک ادامه پیدا میکنه. 
بعد از خوندنش نمیدونی باید با این داستان چیکار کنی... رهاش کنی و بری یا بمونی و روش پا سفت کنی...
این داستان اینقد مهمه که بارها به شکل های مختلف بازنویسی و اجرا و نقد شده. از دلش نظریه عقده ادیپ فروید در اومده و فکر می‌کنم هرچقدر ما جلوتر میریم ، ادیپ برای ما پر رنگ تر میشه...
آیا واقعا از سرنوشت نمیشه فرار کرد؟ 
نمیدونیم ادیپِ آیسخولوس و اوریپید چطوری بودن؟ اما مطمئنیم هرچی بودند به پای اثر شگفت انگیز سوفوکل نمی رسیدند. چون اگر همپایه این اثر بودند ، امروز حد اقل نیمی از اون ها رو در دست داشتیم. 

اثر حاضر ، اقتباسی از این کهن الگوی بی نظیر توسط سم شپرده. 
سم شپرد یکی از کارگردانان و بازیگران و نویسنده های بزرگ جهان تئاتر و ادبیاته که کارهای نوشتاری و اجراییش بارها تحسین منتقدها رو برانگیخته . 
اینکه ما امروز با ادیپ باید مواجه بشیم بحث درستیه... اما آیا باید ادیپ شهریارِ سوفوکل رو کامل ببریم روی صحنه؟ به نظر من خیر...
ما باید با کهن الگو و داستان ادیپ روبه رو بشیم... باید باهاش گفتگو کنیم و نسبت امروز خودمون رو با این داستان مشخص کنیم.
امروزه اجرای ۵ ساعته هملت،  در توان هیچکس نیست ، نه کارگردان ، نه بازیگران ، نه مخاطبین و نه سالن ها ...
سالن ها که اصلا اجازه همچین اجرایی رو نمیدن ، صندلی ها هم اصلا در حدی نیستن که یکی بخواد ۵ ساعت بشینه هملت ببینه...
بلکه باید هملت رو امروز پیدا کنیم و باهاش به گفتگو بشینیم...( میدونم خیلی روشنفکرانه شد ولی ببخشید دیگه )
کاری که سم شپرد داره میکنه همینه . داستان در کالیفرنیای امروز میگذره( زمان نوشته شدن اثر  ) ، دو کارآگاه با دیدن جنازه ای گوشه بزرگراه وارد یک داستان پلیسی میشن ...
این وسط پلی زده میشه بین اثر سوفوکل و معمایی که امروز در حال وقوعه... 
گرچه به نظرم شاید جا داشت بیشتر روی این نمایش کار بشه اما باز هم سم شپرد از عهده این امر خطیر به خوبی بر اومده. 
این که وسط داستان ادیپ از ضد قهرمان های مارول ( مثل کینگ پین سریال و کمیک های دردویل که به شخصه عاشقشم ) و فیس بوک و ... بشنوی ، یه حس و حال عجیب و غریبی به آدم میده. 
این باعث نزدیک تر شدن امروز ما با اثر ۲۴۰۰ ساله سوفوکل میشه.
پیشنهاد میکنم حتما ادیپ شهریار رو بخونید ( در 🎭 هامارتیا 🎭 میخونیم ، پس اگر هنوز هامارتیایی نیستید ، ضمن فکر کردن به کارهای بدتون ، بشتابید ) و بعد برید سراغ این اثر...
      
300

26

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.