یادداشت

برکت
        اتفاقی کتاب رو دیدم و شروع داستانش طوری بود که بدم نیومد بخونمش: آخوندی رو منبر به‌محض این که بسم‌الله می‌گه، یه سیب گندیده محکم می‌خوره تو‌ پیشونی‌ش.

البته اسم نویسنده‌ش رو هم شنیده بودم و می‌خواستم بیشتر باهاش آشنا بشم.

داستان طلبه جوانیه که می‌ره دانشگاه و عکاسی می‌خونه و بعد چند سال فاصله، تصمیم می‌گیره دوباره تبلیغ بره. 
برا تبلیغ، می‌فرستنش روستایی که مردمی داره زبان‌نفهم و بی‌ادب و ضدآخوند.

تجربه‌های خوبی می‌تونه برا طلبه‌ها داشته باشه؛ همین‌طور سایرین رو با فضای واقعی‌تری از  تبلیغ آشنا می‌کنه.
      
1

15

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.