یادداشت معصومه توکلی

                !آخ که چه قدر دوستش داشتم
از همان بار اوّل که توی دهکده دیدمش بهم الهام شده بود که دوستش خواهم داشت. تا پریروز که از مرکز تبادل خریدم و دیروقتِ شب، یک نفس خواندمش...

کاش یکی قصه شان را می گفت!
کاش خود داداشی به آرزویش رسیده باشد و قصه شان را نوشته باشد...
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.