یادداشت sajedesajede1403/01/11از رنجی که می بریمجلال آل احمد3.114 دیگر از درزهای مبهم دیوار نم کشیده زندان صدایی برنمیخاست. همه خاموش بودند.چند نفر بی صدا اشک می ریختند.عده بیشتری به جسد رحمان خیره شده بودند...هوا کم کم مثل صورت مهتابی رنگ رحمان روشن می شد 00(0/1000)نظراتتاکنون نظری ثبت نشده است.