بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

یادداشت علی دائمی

📝 کُتی بر
                📝 کُتی برای یک دکمه!

🔻 نمایشنامهٔ «کلاته‌گل» دربارهٔ زن و شوهری‌ست که تصمیم می‌گیرند زندگی شهری را رها کنند و به روستای اجدادی بروند؛ اما شاه که به‌طور اتفاقی از کنار روستای سرسبز آن‌ها عبور می‌کند، تصمیم می‌گیرد روستا را برای تفرج خود تصاحب کند و این سرآغاز کشمکش‌های بعدی‌ست.

🔻 به نظرم شروع کلاته‌گل خیلی ایبسنی است و مرا به یاد نمایش‌های «هدا گابلر» و «روسمرسهولم» می‌اندازد؛ از لحاظ ورود شخصیت‌ها به یک عمارت اربابی و کشمکش‌هایی که قرار است در آن عمارت رخ دهد. اما در ادامه همان مولفه‌های همیشگی ساعدی را به‌وضوح می‌بینیم: صحنه ماکت کوچکی از جامعهٔ در شرف فاجعه است و شخصیت‌ها از اضطراب بحران قریب‌الوقوعی که در انتظارشان است، رنج می‌برند. کلاته‌گل همان ایران تحت ستم استبداد است که ساعدی در آن می‌زیسته. 

🔻 ریتم وقایع خیلی کُند و کسالت‌آور است. هنگامی که نظامی‌ها برای تصرف روستا وارد می‌شوند، نمایش کمی جان می‌گیرد؛ اما تا زمان رسیدن به نقطهٔ اوجِ داستان باید صبر ایوب داشته باشید. این کُندیِ ریتم و سخت‌خوان بودن نمایشنامه را قبلاً در «چوب به دست‌های ورزیل» هم تجربه کرده بودم. احساس می‌کنم ساعدی در ابتدا پایان‌بندی نمایشنامه‌اش را طراحی کرده و قصد داشته برمبنای این پایانِ باشکوه و نمادین، باقی داستان را طراحی کند؛ به همین دلیل مجبور شده برای رساندن داستان به آن انتهای مطلوب تا می‌تواند به قصه آب ببندد و آن را با دیالوگ‌های مطوّل پر کند.

🔻 احتمالاً به همین دلیل است که شخصیت‌ها در گفت‌وگو به ورطهٔ تکرار می‌افتند. مهدی و یعقوب مرتباً نظرات خود را تکرار می‌کنند و نوعی لج‌بازی احمقانه در تکرار جملاتشان دارند یا برای ساکت کردن همدیگر بیهوده تلاش می‌کنند. قبول دارم که این دو شخصیت نمایندهٔ دو تفکر مختلف در جامعه هستند که یکی دعوت به احتیاط و محافظه‌کاری و واقع‌بینی می‌کند و دیگری شور انقلابی دارد و آرمان‌گراست؛ با این حال به قول آن منتقد معروف، دیالکتیک این شخصیت‌ها «درنیامده است!»

🔻 خلاصه اینکه: حکایت خلق «کلاته‌گل» حکایت همان مرد است که دکمه‌ای را نزد خیاط برد و از او خواست برای آن دکمه یک کُت بدوزد! این دکمه همان پایان‌بندیِ شورانگیز و تراژیک نمایش است... هرچند شاید چنین دکمه‌ای ارزش دوختن یک کت را داشته باشد!
        
(0/1000)

نظرات

فریاد ای فریاد فقط با صدای استاد شجریان
1
به‌به 🔥 
روشنا

1402/12/01

فکر کنم جمله آخر منظورتون کت بود
4
حالا خوبه سه بار خوندمش 😬
ولی ممنون که با دقت می‌خونید 😁🌹🙏 
روشنا

1402/12/01

خواهش می‌کنم، دیگه متن به این خوبی رو نمیشه دقیق نخوند
و در ضمن خیاط هم در کوزه افتاد 😁😂
@choghoke_tanha 
نظر لطف شماست.
بله بله، آه دوستان دامن‌گیره. 😁
@roshana. 
روشنا

1402/12/01

😁😂
@choghoke_tanha