یادداشت فهیمه نظری
1401/03/24
«یادستان دوران» خاطرات سید هادی خامنهای را در شش فصل از بدو تولد تا پیروزی انقلاب در بر میگیرد. سید هادی خامنهای دانشآموختهی حوزهی علمیهی مشهد است. او در کنار تحصیل در حوزهی علمیهی مشهد در رشتهی شیمی دانشگاه مشهد نیز تحصیل کرده است اما به نوشتهی قبادی «دستاندازی ساواک در تحصیل دانشگاهیاش مانع ادامهی آن شد». در حوزه شاگرد پدرش بود و در کلاس درس مرحوم آقای میلانی هم نشست. در سالهای آغازین دهه۴۰ با پا گرفتن نهضت اسلامی در قم شروع به پخش اعلامیههای امام خمینی کرد و در حمایت از این نهضت به سخنرانی بر منابر پرداخت، البته در این راه چهار بار دستگیر و زندانی شد. بلوایی که «شهید جاوید» به راه انداخت سید هادی خامنهای در بخشی از خاطراتش به بلوایی که پس از انتشار کتاب «شهید جاوید» برپا شد نیز اشاره میکند. گفتنی این کتاب در ابتدا با عنوان «مرد صلح و دفاع خونین» و سپس با نام «شهید جاوید؛ حسین بن علی علیهالسلام» در سال ۱۳۴۷ش منتشر شد و در نسخههای اولیه دو تقریظ از آیات عظام حسینعلی منتظری و علیاکبر فیض مشکینی با خود داشت. مولف کتاب آقا شیخ نعمتالله صالحی نجفآبادی تاریخپژوه و فقیه شیعه، از شاگردان آیتالله بروجردی بود. او در این کتاب با استفاده از منابع دستاول به این نتیجه رسیده بود که بر خلاف روایت رایج در بین شیعه، امام حسین علیهالسلام نه برای شهادت که برای کسب قدرت قیام کرد. به هر روی معلوم بود که موضوع این کتاب جنجالبرانگیز خواهد شد. اما سید هادی خامنهای در خاطرات خود ضمن اینکه مینویسد: «من این کتابرا همان سالها خواندم، کتاب بدی نبود.» معتقد است که در ماجرای این کتاب سه طیف فکری سیاسی به شرح زیر واکنش نشان دادند: ۱- یک طیف و گروه، کسانی بودند که در خط مبارزه و در جبههی نهضت قرار داشتند که البته در میان همین طیف برخی مخالف و برخی موافق کتاب بودند. مخالفان عقیده داشتند این کتاب انحراف از خط سیر قیام امام حسین علیهالسلام دارد و خلاف و باطل است و نویسنده روایتی تاریخی سیاسی را بیان نکرده، بلکه مطابق نظر خودش هرچه دلش خواسته نوشته [...] این مخالفان به رغم نقد و نظرهایی که به کتاب و حواشی آن داشتند، بنای قیل و قال و جوسازی علیه آن نداشتند [...] ص ۲۳۵ ۲- گروه دوم از مخالفان کتاب «شهید جاوید» متدینان و متحجران بودند. اینکه متدینان را در کنار متحجران آوردم مقصودم این است که گروه دوم نیز با وجود رویکرد مخالفی که داشتند، دو دسته بودند: عدهای متدین که درد دین داشتند و در ابراز عقیدهی مخالفشان صادق بودند که در رأسشان شخص آقای گلپایگانی بود؛ اما عدهای دیگر متحجرانی بودند که نه تنها با نهضت همراه نبودند، بلکه خواسته یا ناخواسته آب بر آسیاب ساواک میریختند. [...] اغلب منبریها و روضهخوانها در این گروه قرار میگرفتند و مرکزشان هم بیت آقای گلپایگانی بود که در ظاهر توسط آقا سید مهدی گلپایگانی هدایت میشدند. خدا رحمتش کند، پیش از انقلاب در تصادف رانندگی کشته شد، اما تا بود خیلی تحریک میکرد. منبریها هم که منبر میرفتند، تا مدتها امکان نداشت حرفی از «شهید جاوید» نزنند؛ آنهایی هم که چیزی نمیگفتند یا نمیخواستند بگویند، برخی پامنبریها بودند که تحریک میکردند. روضهخوانها که تکلیفشان روشن بود. یک امام حسین بود و یک حماسهی کربلا و یک روضه که آنها میخواندند. در این مخالفت رسما کار به جاهایی کشید که به آقای منتظری فحاشی میکردند. توهین به آقای منتظری و مشکینی در برخی جلسات رسمی شده بود و این هم بدون دخالت ساواک محال بود. [...] جالب است بدانید دکتر علی شریعتی نیز از معترضان به کتاب «شهید جاوید» بود. معترضان و مخالفان انگیزهها و استدلالهای مختلف داشتند که یکی هم او بود. حرفی که از اعتراضات او در ذهنم باقی مانده، این است که شما حماسهرا از عاشورا گرفتید، در حالی که چنین نیست و نباید چنین باشد؛ از طرفی میگویید امام حسین رفت تا قدرت را بگیرد، این درست است، اما همهی هدف و قصد ایشان این نبود؛ چون کسی که صرفا به قصد گرفتن قدرت میرود، اگر قدرت را به دست نیاورد به نوعی مصالحه میکند تا بتواند زنده و سالم بماند، اما امام حسین این کار را نکرد و با آن کیفیت که میدانیم شهید شد. یارانش، زن و فرزندش، خواهر و برادرش را در این راه قربانی کرد. این اقدام با اندیشهی صرفا قدرتطلبی و حکومتطلبی نمیخواند. بله درست است اگر حضرت در این مواجهه فائق میآمد، یقینا قدرت را میگرفت و این امری طبیعی است، اما همهی هدف این نبود. [...] ص ۲۳۷ ۳- طیف و گروه سومی هم بودند که در واقع همه چیز از آنجا منشأ میگرفت و سر نخ همهی تفرقهافکنیها دست آنها بود؛ ساواک. ساواک در ماجرای «شهید جاوید» خیلی تحریک کرد و تا آنجا که از دستش برمیآمد برای ضربه زدن به نهضت استفاده کرد. همان زمان مطرح شده بود که یک یا چند ساواکی، عمامه به سر بسته و کتاب را در زیر عبا بغل کرده، از این خانه به آن خانه، علما را نسبت به آن تحریک میکردند و متاسفانه بسیاری، متوجه نشده بودند که آلت دست ساواک قرار گرفتهاند؛ تا اینکه برخی از طلاب و فضلا تصمیم گرفتند در بیت مراجع و علما حضور پیدا کنند و نسبت به آتشی که ساواک در آن میدمید هشدار بدهد. بعضی از این جلسات را ضبط هم کرده بودند. من صورتجلسهای را که این آقایان رفته بودند در بیت آقای گلپایگانی و به این مهم هشدار داده بودند، شنیدم. جزئیات آن جلسه را نمیدانم و اینکه چه کسانی بودند، اما اجمالا میدانم که بعد از این جلسات همین آقایان پا پیش گذاشتند و هرجا که با مستمسک شهید جاوید قصد آتشافروزی بود مقابله کردند. [...] ص ۲۳۸
0
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.