یادداشت فهیمه

فهیمه

1400/10/23

دکتر داتیس
        راستش رو اگر بخواهید، من داستان کتاب ها رو پنج شش ماه بعد از خواندنشان فراموش می کنم -و استثناهای این قاعده انگشت شمارند- اما حس و حال بعد از خواندن کتاب ها تا سال های سال در خاطرم هست. مثلا یادم هست که فرنی و زویی که تمام شده بود، همچنان دراز کشیده بودم و لبخند می زدم، با اینکه جزءیات قصه رو واقعا به یاد ندارم. 
به همین علت، جدا یادم نیست آویشن قشنگ نیست چی بود. فقط در این حد که سبک کتاب جدید بود و اینکه آخرش با خودم فکر کردم، خب، که چی؟ این ها رو گفت که به کجا برسه؟ 
اما دکتر داتیس داستان داشت، سیر منطقی داشت و پایان. داستان یک دندان پزشک جوان که با شوق و اهداف فراوان کارش رو شروع می کنه و در آخر به همان چیزی دچار می شه که همیشه ازش می ترسیده: روزمره گی و پول.
+ اصطلاحات پزشکی و دندان پزشکی فراوان کتاب اول فقط ملال آور بودند و در آخر تقریبا آزاردهنده شده بودند. من همه رو اسکیپ کردم، اما وقتی نویسنده ادعا می کنه حالش شبیه بیماری مبتلا به فلان بیماری ست که به جای فلان دارو با فلان دارو درمان شده است، تکلیف خواننده چیه؟
یک جا واقعا گفته بود حالم شبیه بیماری مبتلا به سرطان فلان است که پس از پرتودرمانی فلان دارو رو بهش زدن!!! و من نمی فهمیدم الان حالش خوبه آیا یا بد؟
      

5

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.