یادداشت نعیمک
1403/9/24
این اولین کتاب از سلسله کتابهای کلاسیک ایرانی است که از امسال (1402) شروع کردم تا بخوانم. سمک داستان از منظر فنی خیلی ساده است. لغات و جملات پیچیده ندارد و برای خواندنش تلاشی برای کشف عبارات لازم نیست. تصحیح خانلری کاملترین تصحیح از سمک عیار است اما این نکته را توجه کنید که داستان در این پنج جلد تمام نمیشود. در میانۀ کتاب افتادگی وجود دارد و پایان این تصحیح هم افتادگی وجود دارد و باید صبر کنیم تا شاید روزگاری ادامۀ داستان کشف شود و به دست ما برسد. قبل از خواندن به خاطر شنیدهها سمک را میخواستم با رابین هود مقایسه کنم. یعنی مردی آزاده که از ثروتمندان میدزد و به فقیران میبخشد. سمک به هیچوجه چنین مردی نیست. او عیار است. عیاری شیوهای از زیست بود و لزوماً این آدمها در کوه و صحرا زندگی نمیکردند. خود سمک در خدمت پادشاه است. اما همۀ آنها «آزاده» و «جوانمرد» هستند و دیگران آنها را به عیاری میشناسند. در خود کتاب به اشخاصی اشاره میشود که بین مردم و در شهر زندگی میکنند اما به «عیار» مشهور هستند. سمک مردی است باهوش، زبل، جوانمرد، حقهباز و مهمتر از همه پایدار در رفتار. او هیچوقت به شاه دروغ نمیگوید. (البته در داستان در دو جا ناراحت از شاه مدتی دور از او زندگی را سپری میکند) و در تمام داستان در حال تلاش برای و کمک به شاه است. خود داستان در نگاه اول تکرار در تکرار است. شاهی عاشق زنی میشود و به نبرد آن شهر میرود و داستان در تمام پنج جلد نبرد و نبرد در جاهای مختلف و به دلایل مختلف است و در این میان آدمها مدام دزدیده میشوند یا کشته میشوند یا گروگان گرفته میشود. جاسوسان مدام در رفتوآمد هستند و یکی از کارهای سمک برگرداندن آدمهای ربوده شده است. در این زمینه کمی باید حوصله کرد که سوژۀ اصلی تکراری است. یعنی نبرد خورشید شاه و فرزندش با دیگران در تمام داستان. اما جزییات هر نبرد متفاوت است. در طرفی جادو و ماجرای محیرالعقول هم از جلدهای بعدی وارد داستان میشود. مثلاً غیب شدن، نبرد با پریها و جادوگران یا آمدن حضرت خضر برای کمک به فرخروز و دیگران. داستان سمک برای عوام گفته شده و برای همین زمین گذاشتنش خیلی سخت است. برعکس متون کلاسیک دیگر قصه رکن اصلی آن است و تو درگیر چند و اندرز یا فحوای کلام نمیشوی. قصهای است که داری از آن لذت میبری و هر بار منتظری صفحۀ دیگری بخوانی. زنها در سمک عیار نقش مهمی دارند. چند شخصیت زن هستند که تا انتهای کتاب همراه سمک هستند و اگر سمک نبود بیهیچ شکی آنها نقش اصلی را داشتند. اصلاً نقش فرعی ندارند و مدام در حال کمک به سپاه خودی یا حیله و مکر (زنان دشمن) هستند. و این خیلی جالب است. البته در جایجای کتاب به این که زن کهتر از مرد هست اشاره میشود اما زنان اصطلاحاً «خودی نشان میدهند.» یک ویژگی دیگر هم دارند. با کمی تمایز، زنانی هستند که رفتاری مردانه دارند و از آرایش و رفتار زنانه بهدور هستند. و اغلب آنها را مردانی در لباس زن میبینند. البته همیشه این طور نیست. داستان سمک بسیار متفاوت با شنیدههای من بود و خواندنش خیلی لذتبخش بود. اگر کمی اهل تاریخ و شناخت آدمها هم باشیم بیشتر از داستان لذت میبریم چون پر از احکام و رفتارهای مردم آن زمانه است که بعضی از آنها به ما رسیده و بعضی دیگر از رسم افتاده است.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.