یادداشت زهرا میکائیلی

خانواده شبیه کیک است: کودکان و احساس تعلق به خانواده
        این کتاب‌های انگیزشی که در این چند سال اخیر مد شده‌اند و روز به روز هم بیشتر می‌شوند، یک جورهایی آفت کتاب‌خوانی شده‌اند. والدین و بزرگترها دوستشان دارند چون فکر می‌کنند با خواندن این کتابها احساسات خودشان و فرزندشان را بهتر می‌شناسند و به خودشناسی می‌رسند. اما درواقع بجز لایه‌ی اول ذهن وارد هیچ بخش عمیق تری نمی‌شود و به سرعت هم فراموش می‌شوند.
این از نقد کلی من به کتاب‌های انگیزشی.

اما این جلد. به نظرم از جلوی دست بچه‌ها دورش کنید و این کتاب را بدهید دست آن نوجوانی که خیلی از خانواده‌اش ایراد می‌گیرد یا آنکه دارد مهاجرت می‌کند و از دست خانواده‌اش عصبانی است یا کسی که دائم خانواده‌اش را با دیگران مقایسه می‌کند و به نظرش بدبخت‌ترین آدم دنیاست.
من از تشبیه خانواده به کیک خوشم آمد. به نظرم جوش شیرین، بیکینگ پودر یا مثلا  آرد چیزهایی نیستند که به تنهایی خورده شوند یا دلچسب باشند. آن تندی و جوشش ب.پ یا خمیری و بی‌طعمی آرد به نظر به هیچ دردی نمی‌خورد، اما بدون آنها کیکی پخته نمی‌شود.
ترکیب آرد بی طعم و وارفته، ب.پ تند و تیز، وانیل پر بو، شیر سرد، شکر شیرین و مضر و تخم مرغ با آنهمه خاصیت و البته بوی زُهم‌اش می‌تواند کیک فوق‌العاده‌ای بسازد یا در نهایت یک قالب خمیر بهم چسبیده‌ی بدبو و پرکالری و کم مزه بهمان بدهد.
درست مثل اعضای مختلف خانواده با اخلاق‌ها و ویژگی‌ها و قوانین متفاوتشان.
اما همان‌طور که بالاتر گفتم اینها را نه یک کودک بلکه نوجوان به بالا درک می‌کند. پس خیلی آن جمله‌ی پایین عنوان کتاب را جدی نگیرید و بچه‌ی بیچاره را رها کنید با آن کیکی که نصیبش شده خوش باشد یا حداقل تلاش کنید کیکش کمتر خمیر و سوخته باشد.
      
755

33

(0/1000)

نظرات

با اینکه قشنگ نوشتید ولی بذار که هنوز کتاب رو دوست نداشته باشم
1

1

می‌گذارم.😂 شما صاحب اختیارید.  

0