یادداشت زهرا عشقی مُعز

                جالب توجه، برایم نگاه و استفاده گسترده‌تر جلال نسبت به این سفر بود. همان که خودش در پایان کتاب گفت: سفر از سر کنجکاوی.
سرک کشیدنش  به آثار و مکان  های تاریخی، روزنامه و کتاب فروشی ها، و محله‌ها. یک‌نگاه فرهیختگانه.

ایده ها و راه حل هایش هم منطقی بود؛ راه حل نجات و گسترش حج را، تشکیل  بین الملل اسلامی ، متشکل از تمام کشورهای اسلامی  و اداره حج از طریق آن مدانست و جای جای کتاب از این ایده یادکرده و راهکارش را جزئی ارائه داده بود.
کتاب از واژگان ناآشنا خالی نیست.
از کتاب سفرنامه هدایه السبیل فرهادمیرزا هم نام برده .
چیزی که نسبتا زیاد به چشم میخورد توجه جلال به زن‌ها و کشف زیبایی شان در این سفر است؛ نگاهی ریز بینانه و نکته سنج.
برایم دو چیز عجیب بود: سطح تمول مالی‌شان، که در سال ۱۳۴۳ آنقدر پول داشته اند که مستطیع حج شوند، نه فقط خودش بلکه خواهر و شوهرخواهر هایش( در جستوجو به هنگام مطالعه این کتاب دریافتم پدر جلال روحانی بوده، و آیت‌اله طالقانی پسرعمویش!) و دوم کوتاه بودن سفرشان! با اینهمه معطلی و بی برنامگی که جلال در کتاب از آن مینالد، سفرشان سر هم یکماه هم نمیشود و ۲۳ روزه سرهم می‌آید! حال که امروزه حج واجب ۳۰ روز به طول می انجامد! 

کتاب از نگاه معنوی ، و کلام نغز خالی نبود.
جلال بیشتر به بیان و توصیف شرایط اجتماعی ،  محیطی ، سیاسی و جغرافیایی اماکن پرداخته بود و مقایسه  و تطبیق آنها با صدر اسلام.

درکل خواندش خالی از لطف نیست.
برخی جاها حس میکردم جلال انقدر عمیق سخن میگویند و فکر میکند که من از درک آن ناتوانم   ، و میگذشتم.
کتاب از آن دسته کتابهایی بود که هرچند کم حجم بود اما در دستم کش آمد و به بدبختی و اجبار تمامش کردم.
خیلی از زبان کتاب لذت نبردم. میشود گفت اصلا! زبان بیان حلال در این کتاب با کتابهایی که پیش از این ازو خوانده بودم کاملا فرق میکرد، ثقیل بود و دشوار.
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.