یادداشت نرگس منفرد
1401/10/25
3.3
37
خواندن کتاب پستچی برای من تجربه عجیبی بود. من برخلاف اغلب خوانندههای این کتاب که به گفته خودشان کمی از قصه را خوانده بودند و میدانستند واقعی است و میخواستند از کم و کیف ماجرا بیشتر سر دربیاورند؛ پستچی را خواندم (در واقع نسخه صوتیاش را گوش کردم) که ببینم این پستچی چیست که تقریباً همه بجز من آن را لااقل یک بار خواندهاند. راستش را بگویم اولش اصلا اصلا به دلم ننشست. یعنی راست راستش را بگویم یک جاهایی که کم هم نبودند، دلم لرزید. دلم خیلی شدید لرزید. اما چفت و بست داستان در ذهنم جور درنمیآمد و از تعلیقها و اتفاقات غیرمنتژره داستان که غیرمنطقی هم بهنظر میرسیدند، حرصم میگرفت. چیزی که مرا به جلو میبرد، سوالی بود که در همه داستانها و رمانهای عامهپسند مخاطب را پیش میبرد: "بعدش چه شد؟" و من با سوال بعدش چه شد بعدش چه شد؟ چهار ساعت با صدای دلنشین فریبا متخصص در دنیای عجیب و غریب چیستا غوطه خوردم. و سوالها بعدش یکی یکی بهوجود آمدند که اصلا چیستا کیست و چه شکلی است و انگار مختصاتی از داستان با زندگیاش منطبق است و ... که با جستجوی نامش بدجور یکه خوردم که چیستا واقعی است و علی واقعی است و کتابی که تا انتها با حسی لطیف اما پوزخندی برلب به یاد عشقهای ماورایی نوجوانی به آن گوش داده بودم، قصه آدمهای واقعی است. و آنجا بود که دلم بدجور سوخت.. بدجور.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.