یادداشت Yasaman Tamjidi

        انکار نمی‌کنم که ممکن است مطلبی که در مورد این کتاب می‌نویسم غرض‌ورزانه باشد چراکه نویسنده‌ی کتاب و خیلی از کسانی که نامه‌ها خطاب به آنها نوشته شده را یا از نزدیک می‌شناسم و یا دورادور با آنها آشنا هستم.
با این حال به نظرم اشکالی ندارد که احاساست شخصی‌ام روی نظرم در مورد این کتاب تاثیر بگذارد، چون چرا نباید بگذارد؟
کتاب را در دوره‌ای شروع کردم که دلم مقداری شادی و امید می‌خواست و جدا شدن از حال و هوای اطرافم را. درست است که می‌گویند کتاب‌ها شما را به سفرهای دور می‌برند، در حالی که در خانه نشسته‌اید و پایتان را روی پایتان انداخته‌اید. اما این حرف یک تمثیل-یا استعاره؟-است و منظور به صورت کلی این است که ما در دنیای کتاب‌ها غرق می‌شویم و با کلمات تجربه‌هایی را زندگی می‌کنیم که شاید امکان آنها را نداشته باشیم.
با این حال سفرنامه واقعا کارش را اگر درست انجام دهد، شما را «حقیقتا» با خودش به قعر خیابان‌های دیگری می‌برد. به جایی که شما در آن-احتمالا-حضور ندارید اما از طریق کلمات نگارنده به آن سفر می‌کنید. و از آن جالب‌تر زمانی است که خودتان هم تجربه‌ای از رفتن به آن مکان را داشته باشید اما از نگاه دیگری دوباره به آن نگاه کنید. خواندن این کتاب برای من یادآور سفر خودم به روسیه بود، به یاد اینکه چقدر مسکو را زنده‌تر از سنت پترزبورگ یافتم. با باران‌های نامه‌ها رطوبت را در هوای خشک تهران احساس کردم، و با صدای فارسی حرف زدن تاجیک‌ها در یک مکان دورافتاده قلبم گرم شد. و به خودم قول دادم باز هم به روسیه بروم. برای همه‌ی مکان‌هایی که ندیده بودم و در نامه‌ها از آنها یاد شده بود. و برای آربات، کافه‌ها، شب‌های روشن روسیه و نویسندگانی که آنها را می‌پرستم.
      
29

5

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.