یادداشت سید حسین مرکبی
ما جاهل هستیم. ما غافلیم از اینکه چگونه متمرکز میشویم و چگونه اراده میکنیم که هوشیار باشیم. چگونه موهایمان را در میآوریم؟ استخوانمان را شکل میدهیم؟ قلبمان را به تپش میاندازیم؟ و هر مقدار هورمون لازم داریم از غددمان ترشح میکنیم. ما همهی این کارها را میکنیم اما نمیدانیم چگونه. چون میدانید که زیر این خود تصنعی ما که دائما حواسش پرت میشود، خود دیگری وجود دارد که به مراتب نسبت به کسی که «من» مینامیمش بیشتر شبیه خود ماست!— از متن کتاب آلن واتس با ذهنی شفاف، بیرون از اندیشهی افلاطونی ایستاده. او ژرفبنیانهای اندیشهی افلاطونی و خوانش یونانیشده از ادیان ابراهیمی (اعم از فقهی و اخلاقی و عرفانی) را بهخوبی میشناسد و میداند به چه فرجامهایی میانجامند. واتس بیرون از اندیشهی افلاطونی میایستد و گاهی یک و گاهی چند راه و نگاه جایگزین پیش مینهد اما فروتنانه هیچ یک را بر نمیگزیند. او در میانهی قرن بیستم در دوران کمبل و ایلیاده زیسته اما بر خلاف دیگر ژرفاندیشان آن زمانه، هیچ گاه ریشهی خود را از زمین دیانت بر نکنده. واتس آگاهانه اسطورهها را ورز میدهد و همیشه چند روایت اسطورهای در جیبش دارد اما از اسطورهبازی شرمگین نیست. گرچه این نخستین کتابی نبود که از آلن واتس خواندم اما نخستین جملاتی که از او شنیده بودم و مرا حیرتزده کرده بود از سخنرانیهای این کتاباند. اگر بنا باشد در تمام نوشتههایی که تا کنون در زندگیام خواندهام مدال «سخن ساحرانه» را به یک نفر بدهم، او بیشک آلن واتس است.
13
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.