یادداشت عینکی خوشقلب
1401/2/9
سوالی که از خود جوانترم دارم این است که چرا سه مجموعه کتاب را با هم و یکجا از نمایشگاه کتاب خرید؟ وقتی مطلقاً چیزی راجع به آن نمیدانست؟ شاید چون فکر می کردم اگر از نمایشگاه کتاب نخرم، دیگر شانس خرید در طول سال را نخواهم داشت. (چون مادرم رویکرد سختگیرانهای در خرید کتاب داشت اما این سختگیری در ایام نمایشگاه کتاب کمتر میشد.) شاید هم چون اینقدر به انتشارات قدیانی اعتماد داشتم که مطمئن بودم هر مجموعه کتابی منتشر کند ارزش خواندن دارد. به هر صورت من "در جستجوی دلتورا"، "سرزمین سایههای دلتورا" و "اژدهایان دلتورا" را یکجا و باهم خریدم. و صحنهای را که جلوی بخاری خانهی قدیمی مشمای دور کتابها را باز کردم هنوز خاطرم هست و همان شب هم مشغول خواندن مجموعه شدم. اژدهایان دلتورا آخرین بخش از داستان لیف، باردا و جاسمین است. سرزمین دلتورا توانسته پادشاهی قدیمیاش را سرپا کند و وضع خوبی دارد اما آنها برای حل مشکلی باید اژدهایان قدیمی دلتورا را که هر کدام با یکی از گوهرهای کمربند دلتورا ارتباط دارند، پیدا کنند. داستان در این بخش قوت بیشتری گرفته و شخصیتها و حوادث پختهتر شدهاند. هر جلد نسبت به مجموعههای قبلی طولانیتر است. از طرفی اشارههایی که به بخشهای قبلی میشود، جذابیت ایجاد میکند. مثلا وقتی بخشی از معماهای قدیمی آشکار میشود یا نویسنده حوادث قبلی را یادآوری میکند و یا وقتی شخصیتها به مکانهایی که قبلاً آنجا بودند سر میزنند؛ همهی اینها کنار هم حس نوستالژیک جالبی دارد. از طرفی آنها این بار قصد دارند چند اژدها را پیدا کنند. اژدهایان برخلاف گوهرها موجوداتی زنده هستند که شخصیت دارند و مواجهه قهرمانها با اژدهایان هم موجب جذابیت بیشتر ماجراجویی آنهاست. اژدهایان دلتورا هنوز هم برای من محبوبترین بخش داستانهای سرزمین دلتوراست و امیدوارم بچههای امروز هم از خواندنش لذت ببرند.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.