یادداشت نیکو خوش خلقی

ساجی: خاطرات نسرین باقرزاده همسر شهید بهمن باقری
        به نام خدای مهربان ساجی 
کتاب پر از ماجرا بود ؛پر از ماجرای ریز و درشت که با قلم شیرین و جذاب نویسنده بسیار به دل می نشست کتاب را با نوای خانم فضه سادات حسینی بسیار دوست داشتم ..زندگی نسرین بانو ..نسرین بانوی قوی که روزگار او را قوی ساخت ..راستش را بگویم به نظرم بهمن نسرین را بزرگ کرد ..بهمن عزیزم من هم مثل نوه ات به من هم درس بده درس زندگی از امام حسین بگو ..بگو چطور مثل تو انقدر عاشق سجده و نماز شوم ..
بگو چطور تکلیف را بر احساسات غلبه بدم بگو دیگر..
چقدر عاشق ابادان و خرمشهر شدم ..یعنی عاشق مردان باغیرتش ..روزی خواهم رفت انشالله ..اما می گویند دیگر ان ابادان و خرمشهر مانند قبل جنگ نشد .. راستی جنگ چقدر چیز بدی است یک چیز بد و نفرت اور اما  یک عده سرباز خدا با ایمان و اعتقاد ان را مقدس می کنند ،حماسه می افرند و غوغا می کنند ..مثل سید رضا و.. دلم میخواهد ان دیالوگ بهمن را به یاد بسپارم که میرم و انقدر می جنگم تا روزی که دست تو(نسرین)و بچه هامون رو بگیریم و برگردیم شهرمون ..یا ان دیالوگ که اگر به تهران بیایم باعث می شود بقیه هم بگویند چرا ما بمانم پس من هم می مانم و به تکلیف ام عمل می کنم ...
یا دلم میخواد پدر نسرین بانو در خاطرم بماند چه طور ان قدر مردانه و عاقله در سن ۲۰ سالگی تصمیم گرفت مادر نسرین بانو را نجات بدهد از سختی ...
      
1

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.