یادداشت

میرانا و هفت جن بدبخت
        یاحق

(هفت جن منو #مسحور خودش کرد)
این جمله یکی از مخاطبان بود.
و شاید بهترین وصف این مجموعه.

مجموعه هفت جن، یا به قول نویسنده مجموعه میرانا، نسبتا شناخته شده هست، ولی کافی نیست. 
یک انقلاب باید در شناساندن این شاهکار رخ بدهد.

درباره یک اثر معمولی صحبت نمی‌کنیم.
یک سری کامل از بهترینِ خیلی چیزها.

از قدرت داستان و داستان پردازی نویسنده بگوییم، ظرفیت متنی ایتا تمام می‌شود.
از جذابیت اثر هم همینطور.
باید کلام را خلاصه کرد در کلمات حساب شده.
مثل همان مسحور. مثل مست. مثل مشعوف. مثل غایت القُصوای لذت.
اصلا یک مجموعه شاهکار ادبی!
شایعات می‌گویند هفت جلد است و اما من آرزو می‌کنم صدها جلد باشد‌.

در این سالها که کار کتاب کردم، ندیده بودم کتابی که به هر کتاب نخوان و  منفک از کتابی بدهی، راهش بیندازد.
دوبار مرا از منجلاب رخوت و دوری و انفکاک کتاب، نجات داد.
و این تنها بدهی من به نویسنده نیست...

جهان ذهنی مرا یک دور کوبید و از نو ساخت.
درباره خدا و خلقت و ابعاد جهان و انسان و انسان کامل و جن و پری و ملک و از همه مهمتر، صاحب عصر و زمان، عجل الله فرجه.

از تعاریف که بگذریم، 
هفت جن اولین اثر این مجموعه است.

با جنگ اجنه آغاز می‌شود و درگیری یک انسان با درویش سیاهی که قصد دارد کل جنیان نامسلمان و شیطانی را مسخر کند و دروازه سلیمان را باز کند برای نابودی جمیع مومنین و مومنات و انسان‌ها، به نفع شیطان.
آنچه داستان را جلو می‌برد عشق است. عشق مبارز انسانی، به میرانا...
میرانایی که خودش مسئله اصلی است در #لوثیا.


داستان یک لحظه از تعلیق خالی نمی‌شود. پر از کشش و جذابیت است و همین باعث می‌شود سخت‌ترین مخاطبین، مجذوب و مسحور شوند. 

این مجموعه مهجور است و اگر به حقش به دست مخاطب برسد، واقعا کم از هری پاتر ندارد.

نهایت مسیر هر نویسنده ای،
نقطه‌‌ای است که اکنون امید کوره چی رویش ایستاده.

یعنی بیان خیلی از مسائلی که باید گفت، در قالب داستان.
آن هم با سندیت آیات و روایات و واقعیات.

شاید بشود نامش را #مستندنگاری_داستانی گذاشت.


خیلی فکر کردم واقعا می‌شود به نوجوان معرفی کرد و پیشنهادش داد؟
تصویرسازی قوی و صحنه پردازی قدرتمند قلم نویسنده، بعضی صحنه‌ها را واقعا بزرگسال می‌کند. 
مثل پردازش دقیق مراحل قربانی کردن یک انسان برای شیطان.. یا تصور وجود دورگه‌های جنی در همین اطراف‌مان!

ولی شاید لازم باشد.
نوجوان امروزی هری پاترخوان است و ارباب حلقه‌ها بین. شیفته خون آشام است و از کل فن کتابخوانی، مجموعه دارِن شان را می‌شناسد.
به چنین کسی لازم است معارف عمیق مهدویت را داستانی آموخت...


حسن ختام آن که،
هر نوشته‌ای که خالقش بشر غیرمعصوم باشد، نقص دارد و کامل نیست.

نقدهایی به کتاب وارد است.
 نود و نه درصد مخاطبین این مجموعه اهل علوم غریبه نیستند و اهلش هم نخواهند شد.

 و به نظرم کتاب باید همتش را بگذارد برای گمراه نشدن همان یک درصد!
 متأسفانه دقیقاً برعکس است‌.

 گفتن جزئیات خیلی خیلی زیاد تا جایی‌که می‌فهمیم اندازه مندیل احضار جن باید چند در چند باشد!
تک‌تک اذکار و اوراد و نحوه قبض و بسط و خروج نفس و روح و....،
با قوت تصویرسازی و بیان شده‌اند.


 کم مانده نشانی مغازه ابزارفروشی حاج حسن درویش را هم بدهد!


این جزئیات در جایی مثل نجات لوثیا که مسئله کتاب است و باورپذیریِ اقدامات میرانا مهم است، مفید و ضروری است.


 ولی در باقی موارد،
 حتی اگر بخواهیم از دید داستان‌پردازی نگاه کنیم، حشو است و دست‌اندازی است برای روند تند و معلق کتاب.


از دید غیرداستانی هم،
 واقعاً چه کسی از قدرت بدش می‌آید؟!

 چه کسی دلش نمی‌خواهد نیروی قلبش را به چشم منتقل کند و در جهان پیرامونش تاثیر مستقیم بگذارد؟

این کنجکاوی و دل‌بخواهی برای مخاطب خطرآفرین است و نویسنده مراقب این خطر نبوده ...


امید که در جلدهای بعدی این مجموعه شاهد اصلاح و کاهش این نوع جملات باشیم.


ضمنا شخصیت علی
 و حتی سعید،
هیچکدام مناسب مبارزان خیر که نجات‌دهنده یک جهان هستند، نیست.

 وقتی فهمیدم علی مبارز در لوثیا کیست، 
 واقعاً شوکه شدم!

یا مثلاً ادبیات نامناسبی که سعید دارد و حتی جنیس را منزجر می‌کند...


 ولی یقیناً این موارد ضربه‌ای به شاهکار بودن کتاب نمی‌زنند و این مجموعه همچنان خواندنی و موفق و بی‌نظیر،
 لازم‌الانتشار است و باید ده‌ها برابر شناخته و معرفی شود.


 کلمات این کتاب خوانده نمی‌شود.

 حقیقتاً نوشیده و جویده می‌شود 
و اصلا دلم نمی‌خواهد شروع به مطالعه جلد بعدی کنم و روزی برسد که کل مجموعه تمام شود!

 آن‌وقت در زمان رخوت چه کنم؟!



#کتاب_خوب_بخوانیم 
#هفت_جن 
#لوثیا 
#صخور 
#هبذول
#کاثیا
#امید_کوره_چی
      
4

7

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.