یادداشت فرفری موی غزلساز
1403/10/19
یه کتاب دیگه هم از فریدا مکفادن تموم شد. باید بگم بعد از "هیچ وقت دروغ نگو" و "در قفل شده"، هنوز بقیهی کتاباش برام در حد دوتا کتابی که بهشون اشاره کردم نیستن ولی چیزی از جذاب بودن داستانهاش کم نشده. یکی از چیزهایی که خیلی در مورد کارهای این نویسنده دوست دارم، اینکه که داستانهاش چندین پلات تویست شوکه کننده داره و معمولا یکیش توی صفحهی آخر کتابه😁 یعنی کاملا کاری میکنه که با بهت و شوک کتاب رو ببندین. بر خلاف دوتا کتاب بالایی که بهشون اشاره کردم، توی این کتاب، تقریبا میتونین حدس بزنین قاتل چه کسیه. خودم سه تا حدس زدم و اونی که کمترین انتظار رو ازش داشتم درست بود. روند داستان جذاب و پرهیجانه و به اندازه کافی تعلیق داره تا شما رو با خودش همراه کنه. خلاصه داستان بدون اسپویل: اریکا کاس، مادریه که به همراه همسرش جیسون و فرزندانش هانا و لیام زندگی نسبتا آرومی داره. این زندگی آروم، هرازچند گاهی با شکهایی که در مورد پسرش داره، بهم میریزه. لیام از کودکی رفتارهای عجیبی داشته و حالا که بزرگتر شده، فقط توی پنهانکاری و دروغگویی ماهرتر شده. اریکا میدونه ذات لیام چطوره و از آینده وحشت داره. تا اینکه دختر نوجوونی به نام اولیویا گم میشه. دختری که از قضا، درست شب قبل از ناپدید شدنش با لیام قرار گذاشته و حتی جلوی خونهش باهاش ملاقات کرده. لیام به جرم آدمربایی و قتل بازداشت میشه. در حالی که اریکا و جیسون تموم تلاششون رو برای نجات پسرشون انجام میدن، اریکا تقریبا مطمئنه که این آدمربایی کار لیامه. وقتی تموم شهر معتقدن پسرش گناهکاره، آیا میتونه بیگناهی پسرش رو ثابت کنه؟ آیا اولیویا پیدا میشه یا به قتل رسیده؟ امتیاز در گودریدز: 4.05
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.