یادداشت مجتبی بنی‌اسدی

        توفیق اجباری برای مطالعه‌ی یک کتاب

مسئول کانون فرهنگی هنری مسجدی با من تماس گرفت. گفت: «می‌خوایم به بچه‌های مسجد و خانواده‌هاشون یه کتاب هدیه بدیم. پیشنهادت چیه؟» جزئیات بیشتری خواستم. گفت: «رنجِ قیمتش بالا نباشه و می‌خوایم همه سنی بتونن بخونن. و قراره نیمه رمضون هم مسابقه‌ای از کتاب برگزار کنیم. پس مرتبط با امام حسن(ع) هم باشه.»
بیشتر جست‌وجوها من را به انتشارات نیستان راهنمایی می‌کرد. با شرایطی که گذاشته بود، تنها گزینه، «غنچه یاس کبود» اثر هادی شریفی بود. البته کم پیش می‌آید کتابی را نخوانده معرفی کنم. اما به نشر نیستان و سبک نوشته‌هایِ دینی‌اش مثل سیدمهدی و سیدعلی شجاعی اعتماد کردم و 200 کتاب‌ را سفارش دادم.
فردا قرار است آزمونی از کتاب گرفته شود. طراحیِ سؤالات را گذاشتند برعهده‌ی من. و من مجبور شدم کتاب را بخوانم. قبل از اینکه بروم سؤالات را طراحی کنم، چند تا نکته درباره کتاب بگویم:
ـ کتاب با اسم «رمان» منتشر شده بود. اما پیرنگ و طرح و شخصیت‌پردازیِ خاصی نداشت. یک سیر تاریخی را از ازدواج حضرت علی(ع) و حضرت فاطمه(س) شروع کرد. وقایع بعد از آن را یکی یکی روایت کرد. و شاید چهل‌پنجاه صفحه‌ی آخر کتاب، به خودِ امام حسن(ع) اختصاص یافته بود، تا شهادتِ ایشان. زاویه دیدِ دوم شخص، که خودِ امام حسن بود، نتوانسته بود رنگ و بویِ داستانی به اثر بدهد.
ـ از برخی روایت‌های تاریخی خیلی سریع گذشت. برخی‌ها را اصلا نیاورد. و برخی دیگر هم زیاد تفصیل داده بود. چون برایِ خیلی از بخش‌ها، منبع تاریخی ذکر کرده بود، دیگر آن جاهایی که منبع را پاورقی نکرده بود، خواننده را گیچ می‌کرد که حالا این دیالوگ واقعا مالِ امام معصوم است یا خیر.
ـ کتاب چندجایی مشکل تایپی و نگارشی و حتی به نظرم اشتباه داشت. البته تک و توک بود. و خواننده هم متوجه می‌شد که ممکن است اشتباه شده باشد.

و یادم نیست پیش از این کتابی غیردرسی را با مداد علامت‌گذاری کرده باشم. ولی این کتابِ هدیه را چندجایی با مداد نشانه گذاشتم که موقع طراحی سؤالات، یادم بیاید کجاها ارزش درآوردن سؤال دارد. این را هم باید یادم باشد که مسئول کانون گفت «سؤال‌های پدرمادردار در بیار. می‌خوایم جایزه خوب بدیم.» به گمانم کمک‌هزینه‌ی مشهد است.
در کل راضی هستم از اینکه این کتاب را برایِ بچه‌مسجدی‌ها پیشنهاد داده‌ام. گرچه از لحاظ فنی، شاید زیاد به «رمان» نمی‌خورد.