یادداشت زهرا
1403/5/31
این نوشته بدون ویرایش و خام هست، کلمات مستقیم از ذهن بر صفحه تایپ شدند برای همین ممکنه بعضی کلمات تکراری و نامرتبط باشند.نه حس ویرایش هست و نه تواناییش. نوشته شده در تاریخ ۳۱ مرداد ، ۴:۳۹ دقیقه بامداد بااینکه خیلی زیاد خوابم میومد ، اما به زور کافئین خودمو بیدار نگه داشتم. مگه چندبار ممکنه پیش بیاد که بتونم تو تنهایی و سکوت خونه دراز بکشم کتاب بخونم؟ و باید بگم چون برای یه کتاب غیر درسی بود ، برام لذت بخش بود. برای کار نبود.برای مطالعات درسی نبود. برای خوندن یه کتاب غیردرسی بود. و کتاب. آخ از این کتاب. برای توصیفش، از یه جمله خود کتاب وام میگیرم. " کل این کتاب ، طلای خالصه" (این جمله درمورد یه کتاب دیگه و از زبون یکی از بیمارای نویسنده گفته میشه.) برحسب عادتِ پیشین، همینکه تموم شد اومدم تو گوگل اسم اروین د یالوم رو زدم ببینم هنوز زنده ست یا نه. هنوز زنده س و دوست دارم لاقل یه کتاب دیگه ازش بخونم. بشدت لذت بردم از خوندن کتاب. برحسب عادات سرشتی ، وقتی هیجان زده میشم دستام می لرزن. این نوشته رو با دستای لرزون تایپ میکنم و از نویسنده بخاطر این هیجان مثبتی که در من ایجاد کرد ، ممنونم. ایرادات کتاب بنظرم طرح جلد نسبتا بی کیفیت و ویراستاری ضعیفش هست. کتابیه که بخوام برای بار دوم بخونمش.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.