یادداشت درسا احیا

                آه از احساسات متناقض! قلبم می‌کوبید وقتی از تکثیر جوجه‌های یک سر و چند سینه و ران می‌خوندم، وقتی از تولید انسان‌نماهایی عاری از هر ویژگی منفی، خشونت، کینه و حتی بدون درک هنر و دین و مرگ و ... می‌خوندم، وقتی از اعتقادشون به بازگرداندن هر آنچه گرفتیم به دریا و زمین می‌خوندم. رمانی که درک بی‌اخلاقی‌های بشر و تکنولوژی توی هر جمله‌اش وجود داره، فلسفه‌ی انتهای زندگی بشری روی این کره‌ی زمین رو این‌بار جور دیگری بیان می‌کنه که در نهایت نمی‌تونی تصمیم‌ بگیری خوب شد که انسان‌ها از بین رفتند و کریک‌زاده‌ها موندند یا نه؟

اما باید بگم متن کتاب گیج‌کننده است و شاید دوست داشتم وقتی از آینده‌ای غیرملموس صحبت میشه، پیچیدگی‌های نوشتاری و عقب و جلو بردن زمان داستان کمتر اتفاق بیافته، داستان هم کمی کوتاه‌تر می‌شد روایت بشه و ۵۰۰ صفحه درد کشیدن خواننده از پایان‌ جهان انسانی کمی زیاد بود.
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.