یادداشت

شش کلاغ
        خداااای من!!!!!
وقتشه کنترلمو دست بگیرم!(نفس عمیق.)
خب
 اول از همه میخوام کتاب رو به دو نیمه اول و دوم تقسیم کنم:
نیمه اول برای من یکمی حوصله سربر میشد و اینطوری بودم که:
"خب چرا نمیری سر اصل مطلب؟" یا "چرا انقدر میپیچونی؟"
که این حس رو تو جلد اول گریشا هم داشتم و مثل اینکه باید این عادت بیش از حد کش دادن خانم باردوگو رو تا زمانی که داستان جا میوفته تحمل کنی!
و اما نیمه دوم:
داستان کاملا رو غلتک میره و  برعکس نیمه دوم روند داستان خیلی خوبه و دلت نمیخواد کتابو بذاری زمین(امان از مدرسه که مجبورم میکرد.)!
و البته که پارت دوم زورش به پارت اول میچربه!
شخصیت های کتاب یکی از یکی دیگه جذاب تر بودن ولی امان از نینااااا!
پایان کتاب مثل بقیه ی کتابای باردوگو یکی از بهترین پایان هارو داشت و قابلیت اینو داره بشینم بارها بخونم! 
در پایان کز ، اینژ ، جسپر ، نینا ، ماتیاس و ویلن بهترین گروه شش نفره ای بود که من میتونستم باهاشون همراه شم ؛ حالا همراه چی شم؟ همراه یک سرقت غیرممکن!
پ.ن۱: فکر کنم عاشق کز شدم!
پ.ن۲ : چجوری نینا هم تنهایی انقدر خوبه هم با بقیه؟!
پ.ن۳ : ترجمه کتاب به معنای واقعی کلمه مثل هلو بود!
پ.ن۴ : نمیتونم برای جلد بعد صبر کنم!
      
47

22

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.