یادداشت
1402/7/30
4.5
16
خداااای من!!!!! وقتشه کنترلمو دست بگیرم!(نفس عمیق.) خب اول از همه میخوام کتاب رو به دو نیمه اول و دوم تقسیم کنم: نیمه اول برای من یکمی حوصله سربر میشد و اینطوری بودم که: "خب چرا نمیری سر اصل مطلب؟" یا "چرا انقدر میپیچونی؟" که این حس رو تو جلد اول گریشا هم داشتم و مثل اینکه باید این عادت بیش از حد کش دادن خانم باردوگو رو تا زمانی که داستان جا میوفته تحمل کنی! و اما نیمه دوم: داستان کاملا رو غلتک میره و برعکس نیمه دوم روند داستان خیلی خوبه و دلت نمیخواد کتابو بذاری زمین(امان از مدرسه که مجبورم میکرد.)! و البته که پارت دوم زورش به پارت اول میچربه! شخصیت های کتاب یکی از یکی دیگه جذاب تر بودن ولی امان از نینااااا! پایان کتاب مثل بقیه ی کتابای باردوگو یکی از بهترین پایان هارو داشت و قابلیت اینو داره بشینم بارها بخونم! در پایان کز ، اینژ ، جسپر ، نینا ، ماتیاس و ویلن بهترین گروه شش نفره ای بود که من میتونستم باهاشون همراه شم ؛ حالا همراه چی شم؟ همراه یک سرقت غیرممکن! پ.ن۱: فکر کنم عاشق کز شدم! پ.ن۲ : چجوری نینا هم تنهایی انقدر خوبه هم با بقیه؟! پ.ن۳ : ترجمه کتاب به معنای واقعی کلمه مثل هلو بود! پ.ن۴ : نمیتونم برای جلد بعد صبر کنم!
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.