یادداشت مسعود بربر

                جستار درباره بارت و نابوکوف عالی بود و با خواندنش فکر می‌کنم چه اندازه جریان ادبی جهان می‌تواند تحت تاثیر یک هژمونی از جریان بی‌اندازه مهم دیگری غافل باشد. چه اندازه ذهن ما، ذهن جمعیت بزرگ کتاب‌خوانان و کتاب‌دوستان و نظریه‌ادبی‌بازها ممکن است در سیطره یک رویکرد باقی بماند و از جریان مقابلش (که اتفاقا من یکی دست کم با آن همدل‌ترم) غافل بماند. ای کاش این نیم‌نگاه کوتاه به نابوکوف منجر به بازنگری عمده‌ای در همه آنچه می‌شد که در دهه‌های اخیر نظریه پردازی ادبی خوانده‌ایم و به دلایل کاملا ایدئولوژیک یک سوی ماجرا را کاملا نادیده گرفته است.
جستار آن احساس چموش چند نکته کارگاهی خیلی مهم برای داستان‌نویسان دارد و آن جستار که درباره اسکار است هم یک ویژگی مهم دارد: شما در قلب جهانی که از آن می‌نویسد می‌برد، جهان روایتش را به راستی زنده توصیف می‌کند، و مطمئن می‌شود که شما درون روایتش اقامت گزیده‌اید. به گمانم اساسا آفریدن جهان داستانی رکن اساسی و اغلب مغفول روایت است و به ویژه در جستارهای روایی چه بارها که نادیده گرفته می‌شود و چه قدر می‌توان از این جستار در این زمینه آموفت. (البته که برخی نظریه‌پردازان مهم روایت همچون فلودرنیک هم البته با واژگان دیگری همچون هم بوم‌پنداری به چیزی شبیه همین اهمیت و اساسی بودن جهان داستانی معتقدند. در یک جمله شاید بتوان گفت یکی از ویژگی‌های روایتمندی را بازسازی تجربه‌ شخصیت در ذهن خواننده می‌دانند.)
در مجموعه جستارهای روایی اطراف این دو سه جستار از این کتاب را به گمانم از همه قبلی‌ها بیشتر دوست داشتم.
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.