یادداشت rihanika
1403/5/7
4.4
146
اول بگم که این کتاب یه داستان عاشقانه کلاسیک. داستان درباره یه دختری به اسم والنسی که سن ازدواج رو رد کرده. از اونجا که والنسی یه خانواده سنتی داره اجازه نداره هر کاری دوست داره انجام بده و باید طبق حرفای خانوادش عمل بکنه.(من زیاد توضیح نمیدم که داستان لو نره) و در همین حین که داره زندگی میکنه،یه عشق ممنوعه باعث میشه که تمام سنت های خانواده رو بشکنه و وارد یه زندگی با حوادث و اتفاقات جدید بشه. اگه بخوام درباره این کتاب بگم میتونم بگم واقعا میتونستم خودم رو جای والنسی بزارم و احساساتش رو درک کنم مخصوصا که یه دخترم انگار تمام افکار و احساسات و نگرانی های یه دختر رو قشنگ تصویر کرده بود و من از این ویژگی کتاب خوشم اومد. توصیفاتش از طبیعت واقعا قشنگ بود و جوری با جزئیات توضیح داده بود که میتونستی برای خودت تصویر سازی کنی.ولی این با جزئیات بودن وسط کتاب من رو خسته کرد.چند صفحه پشت سر هم داشت طبیعت رو توصیف میکرد.همین باعث شد یه مدت کتاب رو بزارم کنار چون منتظر بودم به داستان اصلی برگرده. آخر داستان هم برای من غیرقابل پیش بینی بود و واقعا حدس نمیزدم اینطور تموم بشه.در کل کتاب خوبی بود و مورد پسندم واقع شد. دوست داشتید میتونید بخونید و ازش لذت ببرید..
(0/1000)
نظرات
1403/5/8
یاداشت خوبی بود خسته نباشید حین خوانش من حس کردم انکار نویسنده وسط کتاب خودش هم خسته شده و به همین خاطر از نیمه کتاب روایت سریع پیش میره و به پایان میرسه
2
2
1403/5/8
فرهنگ اونجا این شکلی بوده دیگه طبق فرهنگ اونجا گفتم سن ازدواجش رد شده نه اینکه نظر من اینطور باشه😅
1
1403/5/8
بله درسته متوجه منظورتون هستم اما بهتر بود اینطوری نوشته شه چون واقعا ازدواج سن خاصی نداره ، یکی تو سن ۲۰ سالگی خودشو مناسب و آماده ازدواج میدونه و یکی هم ۴۰ سالگی و یکی دیگه هم کلا خودشو آدم ازدواج نمیبینه😅 پس دیر ازدواج کردن و یا ازدواج نکردن رو تابو نکنیم :) @r_eyhane
2
1403/5/7
0