یادداشت امیررضا سعیدینجات
1403/6/31
بسم الله این کتاب را اگر بخواهیم خلاصه کنیم شاید در یک جزوه ۴۰ یا ۵۰ صفحهای کار در بیاید. اما نویسنده مطالب را ذره ذره و جرعه جرعه به مخاطب میدهد. شما خیال کنید که میخواهد با صحنه صحنه این نوشتهها و تصاویری که از آنها خلق کرده است پازل بزرگی را برای مخاطب بچیند. شاید این طولانی بودن، مخاطب عامه را خسته کند. اما مخاطب گوهرشناس میداند که چه گوهری در دل این کتاب آورده شده است. میداند که نویسنده برای قطعه قطعه این پازل، برنامه و نقشه خاص خود را دارد. مخاطب درگیر این کتاب میداند، که از پس جلدهای مکرر این کتاب، به لحظه اتفاق اصلی، یعنی آنجا که عقب میآید و با یک دید وسیع تمام پازل را میبیند، خواهد رسید و این لحظه، وقتی که تمامی قطعات پازل تکمیل شده است لحظه حیرت انگیزی است. گویی که جایزهای بزرگ به تو داده میشود و حالا میتوانی این قطعات به هم چسبیده را برای خودت قاب کنی و مقابل دیدگانت بگذاری. اما به لحاظ محتوا این کتاب به طور کامل به جریان واقعه حَرِّه و آنچه توسط لشکر یزید در مدینه اتفاق افتاده، میپردازد. شیطان در دل واقعه حَرِّه میخواهد زمینهای بچیند، تا با به واسطه آن امام سجاد علیهالسلام را وارد میدان نبرد کند و به همین واسطه ایشان را به شهادت برساند. در بخشهایی که شیطان راوی داستان است، خود به وضوح این مطلب را مطرح میکند. حال سوال اینجاست، وقتی نویسنده میخواهد برای اینکه ویژگیهای امام سجاد علیهالسلام در دل روایتش را، نشان دهد، تمام یک جلد به مقدار ۴۰۰ صفحه را اختصاص به این واقعه (واقعه حَرِّه) میدهد و در عوض واکنش حضرت به این واقعه هیچ است و اصلاً دخالتی نمیکنند، در ادامه نویسنده برای ادامه جلدها چه شخصیتپردازی عجیبی میخواهد داشته باشد که تنها، مقدمه آن شخصیتپردازی ۴۰۰ صفحه توضیح و تفسیر واقعه حَرِّه است...؟؟؟ تو خود حدیث مفصل بخوان از مجمل... با تمام وجود به سراغ جلد سوم میروم...
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.