یادداشت موهبت سلمانی

                خب این کتابو دوستم بهم داد با این توضیح که شب نخونمش یادمه تاکید هم کرد.منم ساعت ۱۱ شب شروع کردم به خوندن.مکافات داشتیم زیر نور چراغ مطالعه تا ۳ صبح داشتم میخوندم و نمیتونستم ازش دل بکنم یادمه اون آخرا انقدر خسته بودم فقط می گفتم چرا تموم نمیشههههه....به هر حال اصل داستان ترسناک نبود دلهره آور هم خیلی نبود فقط انقدر ماجرا پشم ریزون بود که شوک می شدی.خب اول کتاب بهت قبولونده که اینجا یه شهر معمولیه هیچ اتفاقی در کار نیست بعد که اتفاقات زیر پوستی شهر رو حس میکنی پوستت مومور میشه.کتاب عالی ایه
        
(0/1000)

نظرات

اگه یادت باشه ماه رمضون هم بود:)) 
2
واقعا بود؟تو خونه نبودی اون سال هم😢 
آره دیگه:) تا سحر بیدار بودی در حالیکه فرداش باید می رفتی مدرسه ناقلا خانوم.آره خونه نبودم، برای عید فطر اومدم و این کتاب رو خوندم. 
@fut_tori