یادداشت ابوالفضل شربتی
از رنجی که میبریم، جلال آل احمد اگر اشتباه نکنم از رنجی که میبریم را در سالها پیش وقتی نوجوان بودم خواندم، البته بخشهاییاش را. آن وقتها از توصیفهای کتاب و فضایش لذت وافری میبردم. اما اکنون مانند قبل نبود. اولین کتاب جلال بود که هدفمند خواندم. بنا دارم زمانی برای «جلال خوانی» وقت بگذارم؛ این از دو جهت اهمیت دارد: به نظرم آل احمد در داستان فارسی وزنهای حساب میشود و اگر کسی بخواهد داستان فارسی بخواند ناگزیر باید آل احمد بخواند؛ دلیل این هم خیل بزرگ طرفداران او هستند که از قضا برخی از آنها داستاننویسان و رماننویسان بزرگی هستند. و از طرف دیگر از وقتی یادم میآید تا امروز نزاعی میان شخصیت جلال آلاحمد و دیگران بوده است که برخی این را داستانهایشان نیز سرایت دادهاند. و علاوه بر اینها سادگی و صمیمیتِ لحن و بیان جلال سبب شد که آغاز این سیر با او باشد. دربارهی داستان لحن داستانها صمیمیست. نظیر آنچه از سهتار در ذهنم ماندهست. توصیفهایی ساده و قوی دارد، خیلی راحت تصویرشان در ذهنم میآمد. شروع خوب و شاید طوفانیای داشت. اما ضعف داستان این بود که حوادث داستان افت کرد. البته به نظرم هدفِ نویسنده این نبوده که معمایی کشف کنیم؛ بلکه اولاً و بالذات هدفاش توصیف رنجهاییست که میبریم [بُردهاند در این امر به نظرم موفق هم بودهاست. البته در برخی موارد وقتی حادثهای یا شخصیتی را توصیف میکند به تعبیرِ من «پرش منطقی» پیدا میکند: نخندید! برای مثال، شخصیتِ اسد تا حدود یک چهارم کتاب در قالب گزارش سوم شخص روایت میشود؛ و هنگامی که خودِ اسد صحبت میکند شخصیتِ بیرونی توصیف شده توسط راوی سوم شخص یا شخصیتِ درونی اول شخص (اسد) کاملاً با هم چفت و جور نمیشود. البته بدانید و آگاه باشید که این افاضات از بیسوادی یا سوادِ خود ساخته است و چیزی دیگر نیست. پس ناسزا گفتنِ مودبانه سزاوار است. در کل به نظرم با توصیفات بالا، و با توجه به اینکه از داستانهای بابِ طبع من سر و گردنی فاصله داشت سه ستاره برای «از رنجی که میبریم» مناسب باشد.
1
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.