یادداشت Haniyeh

Haniyeh

1402/12/08

                "لعنت به این زندگی! از همه تلخ‌تر و ناراحت‌کننده‌تر این است که در آخر این زندگی به خاطر رنج‌ها هیچ پاداشی نصیب آدم نمی‌شود، بر خلاف اپرا هیچ صحنه‌های باشکوه پایانی نیست بلکه فقط مرگ است."

داستان درباره دکتری به نام "آندره یفیمیچ" هست که در بیمارستانی روانی کار میکنه و به واسطه کتابهایی که خونده، عقاید فلسفی مخصوص به خودش رو داره. از نظر آندره یفیمیچ، تمام افرادی که در اطرافش هستن، به عقل و تفکر توجهی ندارن و وقتشون رو صرف کارهای بیهوده میکنن. 
بعد از مدتی کار در بیمارستان، توجه اش به اتاق شماره ۶ و بیماری به اسم "ایوان دمیتریچ" جلب میشه و اونو هم صحبت خوبی برای خودش پیدا میکنه. ایوان دمیتریچ نظریات متفاوتی نسبت به آندره یفیمیچ درباره رنج و درد در زندگی داره و یکی از مسائل مهم در این داستانه که بهش پرداخته میشه. مسئله قابل توجه دیگه هم، عجیب بنظر رسیدن صحبت کردن یک دکتر با مریض روانیشه که به مزاق بقیه خوش نمیاد.

اولین اثری بود که از آنتون چخوف خوندم، جالب ولی غم انگیز بود. به نظرم شروعش ممکنه یکم آدمو سردرگم کنه، بهش فرصت بدید. پیشنهادی.
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.