یادداشت محدثه دلنواز

                ❄بسم الله النّور❄

#موسی‌ترین_به_طور به قلم استاد و برادر عزیزم #سیدعلی_شجاعی:
روایت شش چشمِ چهار خلیفه عباسی در زمان امام #موسی_بن_جعفر (ع).
شش تنِ خیالی به مقتضای #رمان که هر یک بخشی از دیده‌های‌شان را با خلیفه وقت‌شان در میان می‌گذارند.
داستان از پسِ شهادت امام #جعفر_بن_محمد (ع) شروع می‌شود و از خوانش وصیت ایشان که وصی‌اش را میان پنج تن، پنهان کرده‌: منصور عباسی، محمد بن سلیمان، موسی بن جعفر، حمیده و عبدالله بن جعفر.
نامه‌هایی ردّوبدل می‌شود میان این شش تن و خلیفه‌شان، از آنچه می‌بینند از موسی بن جعفر، حبس ایشان، جامعه و زمانه آن. همین زاویه دید، رمان را جذاب‌تر و بکر و بدون کلیشه کرده.
با روند داستان، شیرینی جریان #علی_بن_یقطین که در دربار هارون است و وزیر و مشاور او، خزانه‌دار قصر بغداد و امین خلیفه، اما دل در گروِ موسی جعفر دارد، در دل می‌نشیند. و جایی که دلم ماند از فرمایش حضرت: "مَن لَن یستَطع أن یَصِلنا فَلیَصِل فُقَراءَ شِیعَتُنا. تا توان داری شیعیان ما را برادر باش و برادری کن علی!"
داستان با شهادت امام به پایان می‌رسد و پژواک صدای علی بن یقطین به آخرین جاسوس خلیفه: "امام‌مان نشسته با به‌قیام، در حبس یا خلاص، به حیات یا در ممات، به هر حال و احوال، در کار خویش است؛ که نور می‌باراند به قلب مؤمنین..."
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.