یادداشت نصراللهی

                #کتاب_خواندم 
حاج اخوند؛ اذرماه 1400

کتاب را در طاقچه بی نهایت دوست داشتنی خواندم. کتاب از کنش های یک روحانی در یک روستا روایت گری میکند. راوی وزیر فرهنگ دولت اطلاحات است و خاطرات خود را در میان داستان نظاره میکند. از انجایی که با نویسنده ریشه های مشترک داشتم تمام کتاب برایم سراسر مرور خاطرات کودکی و پدربزرگ هایم بود جای شما خالی  رفتم سر قبر حاج اخوند. دوباره کتاب را خواندم. نزدیک 5 صفحه A4 ازش خلاصه تهیه کردم. و دلم نمی آید بعد ان کتاب دیگری بخوانم. معرکه بود.مدتی بود حال روحی بدی داشتم از مطلبی که در یک پیج خواندم نذر دختر امام حسن ع کنم تا حالم تغییر کند.بار  اول هفته دوم مهر 5روزه خواندم و یک روز قبل از تمام شدن روز شهادت امام حسن ع رفتم سر مزار حاج اخوند روستای کناری روستای پدری انگار به کودکی ام پرتاب شدم از جاده مالرو کنار قبرستان سری به روستای پدری زدم رفتم سر قبر مادر پدرم کاری که میدانستم پدرم را بسیار خوشحال میکند و بار دوم هفته دوم اذر در روز های سالگرد فوت حاج اخوند. البته از کتاب نسخه صوتی ان در طاقچه با صدای خود مهاجرانی موجود است. منتظر میمانم تا روزی که دوباره هوای حاج اخوند به سرم زد ان را به خودم هدیه دهم. انقدر در مورد حاج اخوند با همسرم و دیگران صحبت کرده ام پسر7 ساله ام  هم دائم میگوید از حاج اخوند بخون و یکبار تصادفی قسمتی که حاج اخوند در مورد خال گوشه لب مادرش صحبت میکند را برایش خواندم چه قدر خوشش آمد گفت مامان منم یه خال دارم و من مانده بودم که چه قدر پسرم را نگاه نکردم یک دل سیر با قلب و دلم.... شروع کتاب از نقاط اوج ان بود  و در هم آمیختگی خیال و واقعیت در جای جای کتاب فوق العاده بود. کتاب یک دور تاریخ نگری اراک بود از منظر بزرگان؛ وضعیت  های سیاسی فرهنگی واقتصادی مانند توصیف زیبای بازار. کتاب برایم پر بود از کلماتی که پدر وپدربزرگ هایم بارها گفته بودند  در استفاده های روزمره ولی  تا به حال به ان توجه نکرده بودم که چه قدر زیباست و حتی شاید معنی انها را درک نکرده بودم مثل هنا؛ ویر؛ چودار؛ سیل کن؛ کشمات؛ اویاری؛ اسپار؛ پسینی؛ خرج ذاکر که تقریبا الان خرذاکر تلفظ میکنند. ادم بوی شغلش را میدهد راست میگفت حاج اخوند من مادر که شغلم مادریست بوی  چه میدهم؟ بوی نبات و پیازداغ وآفرینش..... نظر شما مادری بوی چه  میدهد!؟  دوست دارم بروم دشت چما بروم راستوند دلم یک دل سیر گریه کوهی میخواهد بس عجیب حال میدهد. تصمیم گرفتم بروم کتاب اقای دهگان را بخوانم. اقای داستایوفسکی راست گفتی گاهی یک خاطره کودکی به کل زندگی معنا میدهد. حاج اخوند سخت مرا اسیر شعرا وشاهنامه کرد با توصیحات نغز ودلکش از اشعار وشاهنامه..... هر انسانی هفت خوانی دارد......
https://taaghche.com/book/71581
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.