یادداشت
1403/5/27
4.2
227
در زندگی زمانی میرسد که شما باید تصمیم بگیرید، «مردی به نام اوه» را بخوانید یا از کنارش رد شوید. یک روز از کنار کتابهایی که میتوانید بخوانید میگذرید. چشمتان به عنوان کتاب میخورد. قبلا تعریفش را زیاد شنیدهاید و به نظر میرسد واقعا کتاب خوبی باشد. شروع به خواندنش میکنید. نه اینکه هر کتابی را که اسمش به گوشتان برسد و به نظر خوب بیاید را شروع به خواندن کنید، نه. یک چیزهایی در زندگی آدم وجود دارد که انجامشان میدهید چون باید انجام دهید. اوه مردی است که قلب بزرگی دارد. شاید نتوانید در اوایل داستان متوجهی این موضوع شوید. بههرحال دیدن قلب آدمها کار سادهای نیست. میتوانید قول دهید که تا وقتی قلب اوه را ببینید، به خواندن ماجرای او ادامه دهید؟ بعد از آن کار راحت است؛ چون این اوه خواهد بود که قلب شما را تسخیر میکند. قرار است با چند فصل پایانی وجودتان از اندوه و زیبایی پر شود و -اگر مثل من باشید- با این کتاب اشک بریزید. این کتابی است که قرار است با جمله به جملهاش شما را حیرتزده کند؛ حیرت از این که یک آدم معمولی چگونه میتواند اینچنین باشکوه باشد. اوه یک آدم معمولی بود. مثل هر مرد واقعی دیگری «ساب» میراند، کار میکرد، عاشق شد و وفادار بود. اوه، اوه بود. در زندگی زمانی میرسد که شما باید تصمیم بگیرید، «مردی به نام اوه» را بخوانید یا از کنارش رد شوید؛ مثل همین حالا.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.