یادداشت آزفنداک

آزفنداک

آزفنداک

1403/10/27

        نمایشنامه آی بی کلاه ، آی با کلاه
اثری از غلامحسین ساعدی 
داستان مردم محله‌ای را روایت می‌کند که به خاطر سروصداهای ترسناکی در دل شب که از یک خانه خالی از سکنه می‌آید ترسیده اند و در رابطه با این موضوع و اتفاقات مربوط آن به بحث می‌پردازند.
یکی از داستان ها و نمایشنامه های موفق ساعدی هست.
این نمایشنامه حتی رو صحنه هم با بازیگرهای برگزیده ای اجرا شده.
در اولین نگاه شاید تصور شود افسانه چوپان دروغگو در ظاهر نمایشنامه ای ارائه شده است اما در پرده دوم ، تئوری متفاوتی را تجربه خواهید کرد.
مضمون کلی داستان، دنیایی را متصور میشد که بی تفاوتی و صرفاً در جامه ی سخن ظاهر شدن روشن فکران و بزرگان آنها ، توانست باعث ویرانی و تباهی شود.
شخصیت پردازی قوی بود و کاملاً می‌توانستم افراد را با روحیاتشون تصور کنم. 
از شخصیت دختر در پرده دوم اصلا خوشم نیومد😐از ترس آبرو بخوای پدرت رو زیر سوال ببری....
فضاسازی گیرایی شکل گرفته بود.
یک جمله ای هم در میان دیالوگ ها ذکر شده بود که به نظرم ساختار درستی ندارد.(کتاب ویراستار نداره🥲😂)
فهم کتاب برای همه سنین مناسب نیست چون ابعاد داستان در لایه های متفاوت متن قرار گرفته.
سبک مورد علاقه من نبود👩‍🦯
امتیاز من به این کتاب:
۲.۵ از ۵

#آی_بی_کلاه_آی_با_کلاه
#نمایشنامه
#دیدگاه
🗣👨‍🦳🏚👨‍⚕
      
232

15

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.