یادداشت فاطمه
1401/3/12
3.3
37
نازنین پستچی من♡ برایِ من؛منی که با پستچی بارها با چشم گریستم و با دل لبخند زدم؛پستچی قاب شده گوشه دلم برای فاخرخوانان ادبیاتی نه گزینه خوبی نیست؛زردنبو باشد شاید. اما برای فراغت،برای اینکه بار یک کامیون شکلات آب شده را توی دلتان سرازیر کنید و کیفور بشوید و توی دلتان ریسههای رنگی آویز بشود و چراغهای صورتی و ابیاش چشمک بزند،میشود ده صفحه اولش را امتحان کرد. عشق است دیگر؛ مزهاش میرود زیر زبانت؛حتی وقتی هنوز عاشقی را زندگی نکرده باشی و قصه عشقِ آبیِ دیگری را بخوانی قلم چیستا عجیب روان است،ساده است و همین سادگیش تو را میاندازد توی تورش. انقدری که به خودم میآیم میبینم نمیدانم دفعه چندم است که میخوانمش،و نمیدانم که دقیقا به چند نفر پستچیِ نازنینم را هدیه کردم... پستچی یادگار سال.های پیش من است، مزه شکلاتِ صورتیِ تلخ میدهد که مانده زیر زبانم. روایت یک عشق است عشق دریاصفتِ میان چیستا و علی.یک روایتِ واقعیِ واقعی است. تاکید میکنم که واقعی. وگرنه این همه اشک را برای قصه خیالی دلم نمیآمد که بریزم...
(0/1000)
زهرا نیکوزاده 🦋
1402/6/2
0