یادداشت زهرا بیک‌زاده

                تکثیر تاسف‌برانگیز پدربزرگ، یکی از عجیب‌ترین کتاب‌هایی بود که خواندم... 
برداشتی که از کتاب داشتم به طور خلاصه، "پیشرفت علم و به واسطه‌ی آن، از بین رفتن آدمیت در آدم‌ها" بود.

این کتاب داستان زندگی یک پدربزرگ است
که به دلیل کهولت سن دچار بیماری‌های مختلف می‌شود اما دو تا از نوه‌هایش که علاقه‌ی بسیار زیادی به پدربزرگشان دارند و نمی‌خواهند اون را از دست بدهند، برای برگشت سلامتی‌اش دست به هر کاری می‌زنند...

جناب نادرابراهیمی در این کتاب، نظام سرمایه‌داری را به قهقرا می‌کشاند!
و با پرداختن بهای سنگین زندگی یک انسان سنتی، لازمه‌ی خوب زندگی کردن در این دنیای رو به پیشرفت در تباهی و ماشینی شدن را یادآوری می‌کند. 
و تلنگر می‌زند که خاطرمان باشد نباید در این دنیای مادی و تکنولوژی‌های به دور از انسانیتش غرق شویم.

حین خواندن کتاب متوجه شدم که اسامی فصل‌های کتاب چقدر هوشمندانه انتخاب شدند
و چه معانی دردناکی دارند...
"تصمیم، ترمیم، تعویض، تبدیل، تبلیغ و در نهایت تکثیر..."
جلد کتاب در نگاه اول به نظرم مسخره آمد
حتی تا اواسط کتاب مرتب با خود می‌گفتم چرا این کتاب جالب همچین جلد خنثی یا بی‌ربطی دارد...
اما بعد متوجه شدم منظور از این مکعب ساده چیست و چقدر دردناک بود فهمیدن...
هرچند می‌شد تصویر جلد بسیار جذاب‌تر باشد.
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.