یادداشت فهیمه

فهیمه

1401/10/25

                با گلودرد و دل‌درد و سرگیجه به تخت چسبیده‌ام و انقدر بی‌حالم که نمی‌توانم کتاب کاغذی را با دست‌هایم نگه دارم. به ناچار می‌روم سراغ طاقچه و فیدیبو و بین کتاب‌هایی که ماه‌ها، یا سال‌هاست در انتظار خوانده شدن هستند می‌گردم. شاید چون مریضم، "پزشک"ی که در عنوان کتاب هست توجهم را جلب می‌کند و بازش می‌کنم. انتخاب خوبی است، یک نفس تا آخر می‌خوانمش. 
کتاب همانطور که از عنوانش مشخص است، خاطرات یک پزشک تازه‌کار است؛ یک رزیدنت زنان و زایمان که در سرویس سلامت ملی بریتانیا خدمت کرده. اگر رزیدنت باشید، ایران و بریتانیا فرقی ندارد: همان فشار کاری، کشیک‌های طولانی، بدون مرخصی، با حقوقی بسیار کم که مجموعه‌اش باعث می‌شود نویسنده پس از شش سال، استعفا دهد و از خیر پزشکی بگذرد (در خط اول مقدمه به این موضوع اشاره شده و اسپویل به حساب نمی‌آید). 
روایت نویسنده طنازانه و شیرین است که زهر بسیاری از خاطرات را گرفته. احتمالاً  برای دانشجویان پزشکی یا آن‌ها که قصد دارند پزشک شوند و دنبال‌کنندگان سریال گریز آناتومی جالب باشد، اما خواندنش را به زنان باردار اصلاً توصیه نمی‌کنم.
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.