یادداشت مهدی ابوالقاسمی
1403/6/11
اول بار که حواسم به چطور دیده شدنم جلب شد، در یک کارگاه آموزشی برای والدین بود. تسهیلگر تکلیف دادمان که برویم و در آینه خودمان را ببینیم هر وقت که عصبانی هستیم. قرار بود خودمان را آنطور ببینیم که احتمالاً بچهها میبینند. بعدترها وقتی ریحانه، دخترم، ادایم را درمیآورد، بیشتر شیرفهم شدم! ریحانه تصویری مبالغهآمیز از صبحهایم نشان میداد وقتی در تلاشم همگی زود آماده شویم و حرکت کنیم. در این تصویر من در حال داد و فریادهای بیمعنی و شکلکهای عجیب و غریب بودم. کتاب «معلم من یک هیولاست» معلم را از نگاه بچه نشان میدهد. فرایند تصویری خلاقانهای دارد. از جهت خط داستانی شاید چیز خاصی نداشته باشد ولی تصویر معلم از نگاه دانشآموز را برای ما ملموس میکند. همینطور که داری میخوانی، یکهو میگویی ای وای چه بامزه! تغییر درونی بچه و نگاهش را به چشم میبینی و از این جهت است که خواندنش برای تمامی معلمان دیددهنده است.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.