یادداشت حامد علی میرزائی

نامه های سرگردان
        هم آغوش زنی مات و سیه پوش
 سحر کردم شبی را مست و مدهوش
سحر از گور شویش ناله آمد
مرا یاد و تو را بادت فراموش
      

7

(0/1000)

نظرات

در زمینی که زمان کاشت مرا
گل زیباش به جز خار نبو د
پستی و هرزگی وهرزه دری، حسرتا بهر کسی عار نبود
خار بدبخت و گرفتار کسی که به این عار گرفتار نبود

0

کارو شاعری  معاصر از عصر دور

0