یادداشت صَعوِه

صَعوِه

1402/07/08

                با خوندن یادداشت خانم حدیدی این کتاب رفت تو فهرست اونایی که می خواستم بخونم. یه روزی با یه دوست عزیزی که می گشتم پی این کتاب تو انقلاب بهم گفت که تو خونه دارنش و قرضش می ده بهم؛ که پریشب هم همین شد.
دروغ چرا؛ انتظارم بیشتر از اینا بود. کتاب خوشخوان بود؛ بله(هر چند گاهی ترجمه اعصاب خرد کن می شد.) توصیف موقعیت ها و آدم ها چی؟ اونم بله؛ البته توصیف آدم ها بهتر انجام شده بود.
اما توی گزارشات هم نوشتم؛ دو تا نکته توش هست:
۱. من کتاب هایی خونده ام که نویسنده با وجود مرد بودنش؛ سختی موقعیت های زنانه رو خیلی بهتر از این کتاب به تصویر کشیده؛ که جاش هم توی این کتاب خالی دیده می شه؛ هر چند که آدم با خوندن سرنوشت آیدا؛ ژوزفین؛ میرلا و دختر زندانی فیلیپینی به هم می ریزه اما این به هم ریختگی یه چیزی کم داره انگار.
۲. برای من روشن نیست که این اشتباه نویسنده است یا مترجم های کتاب؛ اما واقعا سوال برام پیش اومده: خوزه یا عیسی کتاب خون نیست؛ پس چطور از کلمات نسبتا غلیظ و راحت ترش قلنبه سلنبه استفاده می کنه؟ این طرز حرف زدن یا نوشتن برای کسی ممکنه که دست کم یکی دو بار تو کتاب به کتاب خوندن و اهل ادبیات بودنش اشاره شده باشه! اگر این طور نیست؛ پس بهتر نیست لااقل گفتگو ها حالت عامیانه خودشون رو حفظ کنن؟ این خیلی تو ذوقم خورد.
گاهی قسمت ها گریه آورند و برخی هاشون کلیشه؛ اما از نقد که بگذریم؛ واقعا حس می کنم ناخودآگاه بد نگاه کردن و بد پنداشتن یکسری افراد که یه جورایی تقصیر جامعه مون هست کل اسلام رو زیر سوال می بره و این قسمتش خیلی غم انگیزه. و نویسنده اینو خوب تونسته وصف کنه.
قطعا برای یه بار خوندن توصیه اش می کنم.

        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.