یادداشت زهرا سادات رضایی
1403/2/26
معرفی طوری؛ در سَنخوان نیومکزیکو لولهایی در پالایشگاه میترکد و خاک آنجا آلوده میشود به ترکیبات شیمایی. آدمها در امنیت بودند ولی گلها نه! اما بعد از دوسال معجزهوار از خاک مرده و آلودهی آنجا، یک دشت ارکیدهی لاجوردی جوانه زد بیرون؛ مثل اُمید . مادر ناتالی به شدت مریض و افسرده است. تا جایی که حتی از اتاقش بیرون نمیآید. ناتالی دلتنگ لبخند درخشان مادرش هست و روزهایی که در باغچه کوچکشان ارکیده پرورش میدادند. با خودش فکر کرد با این که آن ارکیدهی آبی رنگِ گوشهی باغچهشان پژمرده شده ولی هنوز آن مزرعهی بزرگ آبی در نیومکزیکو پر است از معجزه، برای همین تصمیم میگیرد برای خوب شدن حال مادرش، باهم بروند به نیومکزیکو. برای رفتن به آنجا هم باید جایزه پانصد دلاری مسابقه نجات تخم مرغ را برنده شود.... نمره طوری: عنوانش برام جذاب بود و وقتی شروع کردم به خوندن فکر نمیکردم که انقدر قراره برام دوست داشتنی و شیرین باشه. نه از ده.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.