یادداشت فاطمه الزهرا افشاری پور
1403/11/11
اولش که شروع کردم به خوندنش فکر نمیکردم اینقدر خوب باشه این کتاب 🥲 این مدت باهاش زندگی کردم، انگار منم تو اون رختشور خونه کنار خانم ها نشسته بودم و باهاشون لباس رزمنده ها و شهدا رو میشستم🥹 بوی خون و وایتکس رو منم حس میکردم 😭 سرما و گرمای هوا رو حس میکردم 🥶🥵 تکه های پیکر شهدا رو وسط ملحفه ها میدیدم و گریه میکردم 😭💔 صدای نوحه خونی خانم ها رو میشنیدم ❤️🔥 درسته کتاب بخش به بخش بود و یکسره نبود و به قول بعضی دوستان محتوای تکراری داشت ولی من با داستان هر کدوم از خانم ها باهاشون زندگی میکردم، باهاشون میرفتم رختشور خونه بیمارستان شهید کلانتری 😭 میدونی ته کتاب یک غصه بزرگی نشست تو دلم 🥺 هم غصه تموم شدن کتاب، هم غصه اینکه خانم های دهه شصت هر چه در توان داشتن گذاشتن برا این انقلاب ولی من تا الان چکار کردم برای این انقلاب؟!!!🥲💔 چجوری میخوام جواب خون این شهدا و همه کسایی که زحمت کشیدن برای این انقلاب رو بدم؟؟!!!!! آاااه از این شرمندگی ....آااااه...
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.