یادداشت faezeh rahimi

faezeh rahimi

faezeh rahimi

1403/11/19

        از خیلی سال پیش، مردها یک سری معمای حل نشده‌ی متحرک بودند که دور و برم می‌پلکیدند. من برادر نداشتم که بدانم توی کله‌ی یک جنس مذکر با مال من چه فرقی دارد. پدرها هم که در نهایت مثل یک پوستر ثابت و بدون تغییر از مردانگی روی دیوار ذهن دخترهایشان چسبیده اند. حتی مامان‌ها آنقدر از توی کله‌شان باخبر نمی‌شوند، چه برسد به یک نخود بچه‌ی سرگردان لالوی دست وپا. من تا روزی که ازدواج نکرده بودم خبر نداشتم سر و کله زدن با این پدیده‌ی بدیع چقدر می‌تواند سخت و چالشی باشد. مثل یک پازل هزار تکه، اولش روحت هم خبر ندارد که از کجا باید شروع کنی و اگر کدام قطعه را کجا بگذاری درست از آب در می‌آید!
مطمئنم کمابیش همه‌ی ما این احساسات را تجربه کرده‌ایم.
درِگوشی بگویم، اکثر مردها حتی خودشان هم نمی‌دانند توی کله‌ی بقیه هم‌جنس‌هاشان چه خبر است. 
این گنگی و گیجی همگانی از حرف نزدن می‌آید. از کلیشه‌هایی که فرهنگ و اجتماع برایمان تراشیده‌اند. از "مرد که گریه نمی‌کنه" ها و هزار جمله‌ی غلط دیگر که مردی و مردانگی را گره کور می‌زند به حرف نزدن، سخت بودن و ضعف نشان ندادن. وقتی برچسب مرد خورد روی پیشانی یک نفر، اگر هم دارد می‌میرد باید توی کله‌ی خودش جانش بالا بیاید. چه خزعبلاتی!
همه‌ی این‌ها را نوشتم که بگویم؛ اگر شما هم دوست دارید دزدکی از روزنه ای باریک توی سر بعضی از مردها را دید بزنید و بیشتر با دنیاشان آشنا شوید #پروژه_پدری برای شماست. این روایت‌های زیبا از #پدری و تمام بالا و پایین‌هایی که مردها پشت صورت‌های محکم و نفوذناپذیرشان قایم می‌کنند. بخوانیدش تا از لذت کشف دنیایی جدید و ناشناخته جانتان حال بیاید. 

      
1

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.