معرفی کتاب پروژه ی پدری اثر عقیل بهرا

پروژه ی پدری

پروژه ی پدری

عقیل بهرا و 16 نفر دیگر
3.9
60 نفر |
33 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

10

خوانده‌ام

108

خواهم خواند

51

شابک
9786226194440
تعداد صفحات
232
تاریخ انتشار
1400/6/1

توضیحات

کتاب پروژه ی پدری، نویسنده عقیل بهرا.

دوره‌های مطالعاتی مرتبط

تعداد صفحه

20 صفحه در روز

لیست‌های مرتبط به پروژه ی پدری

پست‌های مرتبط به پروژه ی پدری

یادداشت‌ها

          یک هدیه خوب برای تازه پدرها
میلیاردها میلیارد آدم در طول تاریخ تجربه پدر شدن را داشته‌اند. تجربه‌ای به ظاهر تکراری. اما قطعاً برای هرکدام از آنها تجربه‌ای منحصربه‌فرد بوده. این نکته بدیهی است که حتی تجربه فرزند اول هم با بقیه فرزندان متفاوت است. یک فرزند که با حضورش خانواده را غافلگیر کرده یا یک فرزند ناخواسته. حتی دختردار شدن و پسردار شدن هم حس و حال متفاوتی دارد. این کتاب روایت تعدادی از این پدرهاست. پدرهایی که اکثراً برای اولین بار فرزنددار شدن را تجربه کرده‌اند.
تجربه‌هایی که هیچ‌کدام شبیه دیگری نیست.
گاهی همراه با ترس است، گاه اشتیاق و گاه...
این کتاب را به عنوان هدیه به چند نفر که تازه پدر شده بودند یا در آستانه‌ی پدر شدن بودند  دادم.
برای مقابله با ترس‌ها یا آماده شدن برای چالش‌ها... و درک شیرینی‌های پدر شدن.
اما خواندنش برای خانم‌ها هم خالی از لطف نیست و شاید حتی جذاب‌تر باشد. آشنایی با یک دنیای مردانه.
گویا راویان این کتاب همه دست به قلم هستند  و همین دست به قلم بودن باعث شده روایت‌ها شکل داستانی بگیرند. 
داستان‌گونگی وقایع به جذابیت روایت‌ها کمک کرده.

        

10

faezeh rahimi

faezeh rahimi

1403/11/19

          از خیلی سال پیش، مردها یک سری معمای حل نشده‌ی متحرک بودند که دور و برم می‌پلکیدند. من برادر نداشتم که بدانم توی کله‌ی یک جنس مذکر با مال من چه فرقی دارد. پدرها هم که در نهایت مثل یک پوستر ثابت و بدون تغییر از مردانگی روی دیوار ذهن دخترهایشان چسبیده اند. حتی مامان‌ها آنقدر از توی کله‌شان باخبر نمی‌شوند، چه برسد به یک نخود بچه‌ی سرگردان لالوی دست وپا. من تا روزی که ازدواج نکرده بودم خبر نداشتم سر و کله زدن با این پدیده‌ی بدیع چقدر می‌تواند سخت و چالشی باشد. مثل یک پازل هزار تکه، اولش روحت هم خبر ندارد که از کجا باید شروع کنی و اگر کدام قطعه را کجا بگذاری درست از آب در می‌آید!
مطمئنم کمابیش همه‌ی ما این احساسات را تجربه کرده‌ایم.
درِگوشی بگویم، اکثر مردها حتی خودشان هم نمی‌دانند توی کله‌ی بقیه هم‌جنس‌هاشان چه خبر است. 
این گنگی و گیجی همگانی از حرف نزدن می‌آید. از کلیشه‌هایی که فرهنگ و اجتماع برایمان تراشیده‌اند. از "مرد که گریه نمی‌کنه" ها و هزار جمله‌ی غلط دیگر که مردی و مردانگی را گره کور می‌زند به حرف نزدن، سخت بودن و ضعف نشان ندادن. وقتی برچسب مرد خورد روی پیشانی یک نفر، اگر هم دارد می‌میرد باید توی کله‌ی خودش جانش بالا بیاید. چه خزعبلاتی!
همه‌ی این‌ها را نوشتم که بگویم؛ اگر شما هم دوست دارید دزدکی از روزنه ای باریک توی سر بعضی از مردها را دید بزنید و بیشتر با دنیاشان آشنا شوید #پروژه_پدری برای شماست. این روایت‌های زیبا از #پدری و تمام بالا و پایین‌هایی که مردها پشت صورت‌های محکم و نفوذناپذیرشان قایم می‌کنند. بخوانیدش تا از لذت کشف دنیایی جدید و ناشناخته جانتان حال بیاید. 

        

0

          مردها سخت از تجربه‌های مردانه حرف می‌زنند. دوست دارند درد را بیاندازند درون خودشان و با آن تنها باشند. اصلا دوست دارند کمتر تجربه‌های شخصی را بازگو کنند. حالا جمعی پیدا شده‌اند و تجربه‌های پدری خود را بازگو کرده‌اند. بله، در ایران خودمان؛ آن هم نه بصورت فانتزی و نه بصورت زمخت و سخت خوان. خیلی راحت... با این تعریف می‌توانید حدس بزنید که این کتاب چقدر می‌تواند جذاب باشد. تجربه سونوگرافی، حضور در مطب دکتر نازایی، تربیت کودک، انس با دختر و رفاقت با پسر و...
تصور قبلی‌ام این بود که در یک کتاب که نویسندگان متعددی حضور دارد، دبیر مجموعه چه نقش خاصی را ایفا می‌کند غیر از این که یک ویراستاری انشایی بکند و به چند نفر زنگ بزند که یادداشت بدهید و... اما بعد از خواندن پروژه پدری تصویر ذهنی‌ام عوض شد. فاطمه ستوده نشان داد که دبیر مجموعه چقدر نقش مهمی است. این که چطور روایت پیدا کنی و راوی را مجاب کنی بنویسد و با چه لحنی، روایت‌ها را چطور کنار هم بچینی که از لحظات مختلف مبتلابه یک پدر روایت داشته باشی و این که چطور اجازه ندهی ضربآهنگ روایت‌ها بیافتد و اتفاقا در روایت آخر به قله برسد و...
🥰 از شما سپاسگذارم خانم ستوده عزیز.
 نشر اطراف و مدیر خیلی خیلی محترم آن خانم نفیسه مرشدزاده دارند یک تعریف جدید از یک بنگاه نشر به ما ارائه می‌کنند. منتظر نیستند یک نویسنده بیاید سراغشان که "کتابی دارم، آن را چاپ می‌کنید؟"، روی خط روایت، کتاب خوب پیدا می‌کنند برای ترجمه و مجموعه روایت‌ها را در بهترین شکل تبدیل به کتاب می‌کنند. چقدر احتیاج داریم به این سلیقه...
        

2