یادداشت آریانا سلطانی

دن کیشوت 1 (2 جلدی)
        دن کیشوت
نوشته میگوئل سروانتس
ترجمه محمد قاضی
.
.
.
.
دن کیشوت را در شمار صد رمانی که باید قبل از مرگ خواند آورده و بسیاری این داستان را جزو برترین و مورد توجه ترین کتاب‌های نوشته شده در تاریخ دانسته اند.
ماریو بارگاس یوسا این رمان را در کتاب چرا ادبیات، با ادبیات آمریکای لاتین هم ریشه و مصدر میداند.
سروانتس که سربازی فقیر بود بخش هایی از کتاب خود را در (۱۶۰۵) و در زندان به تحریر در آورد و پس از استقبال گسترده‌ای که از مجلد نخست صورت گرفت، به خصوص در اسپانیا و پرتغال، به نوشتن مجلد دوم پرداخت و در سال (۱۶۱۵) این داستان را به اتمام رساند. در شوروی و تنها پس از (۱۹۱۷) بیش از پنجاه بار و هر بار با تیراژ نهصدهزار جلد تجدید چاپ شد و در سراسر جهان، تمامی مردمان طی این پنج قرنی که از نگارش این کتاب میگذرد از هر سن، قشر و جنس، عاشق و شیفته ماجراهای دن کیشوت شده‌اند.
تقریبا همگان با جنون تخیل دن کیشوت و نبرد او با آسیاب های بادی که به مَثل و یا جملاتی استهزا آمیز در ادبیات مبدل گشته آشنایی دارند. ماجرا از آنجا آغاز میشود که #آلونزو_کیشانو از یکی از قصبات ایالت مانش اسپانیا، پس از گذران عمری به آسودگی و آرامش، و پس از تاثیر خواندن صدها جلد کتب قهرمانی و پهلوانی تاریخی همچو آمادیس و رولان، نام دُن کیشوت برخود نهاده و پس از کسب عنوان پهلوانی با اسب خود روسی نانت و مهتر خود سانکوپانزا، به کیش پهلوانان سرگردان می‌پیوندند و آواره کوه و بیابان شده تا در ماجراهایی که در ذهن زائل شده و نسیان زده دن کیشوت جادویی و ماورایی اند، به پیروزی رسیده و آرمان پهلوانی را همچو بیرقی افراشته در دستان و اعمال خود هویدا سازند؛ دستگیر مظلومان باشند و حامی ضعیفان و کوبنده ظالمان و نانجیبان. به یاری دوشیزگان زندانی بشتابند و به مبارزه با سلاطین سنگدل عنان برگیرند. 

دن کیشوت عقلی شیزوفرنیک دارد( حال اگر از منظر روانشناسانه نگاهش کنیم، او سیمپتوم های مثبت و منفی را داراست! چه دیلوژنال و هالوسینیشن ها و چه هذیان و پریشانی افکار.) با این حال شعارها و آرمان او، همچنین پافشاری او بر نیکی و محکوم کردن بدی و ظلم او را نه دیوانه ساخته و نه عاقل. بلکه فردی است که قصد دارد یک تنه کیشی کهنه و ناموزون که در دوره او به فراموشی سپرده شده است را زنده نگاه دارد. به فرامین پهلوانی روی می آورد و جهان را از عینک جنون خود درگیر با جادو و ظلم و استغاثه ستمکشان میبیند. سانکو‌ که جز رویای وعده‌های دن کیشوت و محبت خر خاکستری خود فکری در سر ندارد، با شیرین زبانی و ساده دلی و شیطنت‌ها و حماقت های خود، به همراهی نه به برازندگی ویرژیل برای دانته، بلکه روستازاده و پرحرف برای دن‌کیشوت تبدیل کرده است.

دن کیشوت نماد فردی است که با وجود تغییرات و تحولات زمانه، نمیخواهد خود را با امور واقع وفق داده و حقایق جاری و جدید را بپذیرد.
دن کیشوت مدام به مبارزه برمیخیزد، شکست میخورد و دگربار با نام ‌و یاد معشوق خود، دو لسینه توبوزی، از جا بلند شده و دوباره مسافران و عابران جاده ها را به سلحشوری و مبارزه دعوت میکند. او نه دیوانه است و نه عاقل. دن کیشوت مانش است که همراه سانکوپانزای ساده دل به جستجوی ماجراهایی است تا حضور خود در این جهان را به گونه ای که خود میپندارد درست است، معنا بخشد. 
این کتاب قواعد درست و کامل داستان نویسی را دارا نیست. اما با این حال جزو برترین نوشته‌های تاریخ بشر از آن یاد میشود. خواندن آن را به شما عزیزان پیشنهاد میکنم.

در پناه خرد.
.
.


پی نوشت نخست: تیراژ چاپ نهصدهزار! برای ما ایرانی ها که سواد و مطالعه ای در گذشتگان و حال خود نداریم موجب تعجب و تحیر است!
پی نوشت دوم: ترجمه محمد قاضی با زبانی کهنه و شیوا و با ضرب المثل‌های ترجمه شده و جایگزین فارسی آنها برای روده درازی های سانکوپانزا بسیار شیرین و دلنشین است، همانطور که نجف دریابندری مرحوم در این مورد گفته.
      
31

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.