بریده کتابهای zeinab dabagh zeinab dabagh 1402/11/3 ناقوس ها به صدا در می آیند ابراهیم حسن بیگی 3.9 87 صفحۀ 56 «اینکه میگویید به خاطر ترس از مرگ فرمان جنگ نمیدهم، به خدا سوگند، باکی ندارم که به آغوش مرگ بروم یا مرگ نزد من آید. به خدا سوگند، هیچ روزی جنگ را به تأخیر نینداختم جز به امید اینکه گروهی به من بپیوندند و هدایت شوند. این برای من بهتر از این است که آنان به خاطر گمراهیشان_هرچند در گناه باشند_در جنگ نابود شوند.» 0 8 zeinab dabagh 1402/11/3 ناقوس ها به صدا در می آیند ابراهیم حسن بیگی 3.9 87 صفحۀ 104 علی مثل یک آسمان پر از ستاره است که ماه درخشان این آسمان، نهج البلاغه است که با مطالعهی مکرر آن، میشود تا حدودی علی را شناخت. حضرت محمد نیز تعبیر زیبایی درباره علی دارد؛ او میگوید «من شهر علمم و علی در آن است.» 0 17 zeinab dabagh 1402/11/3 تاب طناب دار مهدی پناهیان 4.2 7 صفحۀ 200 شاید اگر قبل از نوشتن اون پیام، خوب فکر میکردید، آدم مورد اعتمادتری رو برای حرفهاتون پیدا میکردید. 0 4 zeinab dabagh 1402/11/2 خال سیاه عربی حامد عسکری 4.1 100 صفحۀ 100 سید رضا می گفت فرق صبر و حلم توی همین است. صبرمال وقتی است که تو دچار یک امتحانی بشوی که هیچ کاری از دستت برنیاید. اینجا را اگر تحمل کنی می شوی صبور. ولی حلم مال وقتی است که می توانی بزنی زیر میز. می توانی کافه را بهم بریزی می توانی حقت را بگیری ولی به دلیل و مصلحتی زبان ببندی و خشم مقدس بپیچد توی حنجره ات غمباد شود بعد شب ها بروی سرت را توی چاه و چاله کنی و حرف بزنی و بعد کلمه هایت را دفن کنی. سید رضا می گفت: حلیم علی است و صبور زینب... 1 22
بریده کتابهای zeinab dabagh zeinab dabagh 1402/11/3 ناقوس ها به صدا در می آیند ابراهیم حسن بیگی 3.9 87 صفحۀ 56 «اینکه میگویید به خاطر ترس از مرگ فرمان جنگ نمیدهم، به خدا سوگند، باکی ندارم که به آغوش مرگ بروم یا مرگ نزد من آید. به خدا سوگند، هیچ روزی جنگ را به تأخیر نینداختم جز به امید اینکه گروهی به من بپیوندند و هدایت شوند. این برای من بهتر از این است که آنان به خاطر گمراهیشان_هرچند در گناه باشند_در جنگ نابود شوند.» 0 8 zeinab dabagh 1402/11/3 ناقوس ها به صدا در می آیند ابراهیم حسن بیگی 3.9 87 صفحۀ 104 علی مثل یک آسمان پر از ستاره است که ماه درخشان این آسمان، نهج البلاغه است که با مطالعهی مکرر آن، میشود تا حدودی علی را شناخت. حضرت محمد نیز تعبیر زیبایی درباره علی دارد؛ او میگوید «من شهر علمم و علی در آن است.» 0 17 zeinab dabagh 1402/11/3 تاب طناب دار مهدی پناهیان 4.2 7 صفحۀ 200 شاید اگر قبل از نوشتن اون پیام، خوب فکر میکردید، آدم مورد اعتمادتری رو برای حرفهاتون پیدا میکردید. 0 4 zeinab dabagh 1402/11/2 خال سیاه عربی حامد عسکری 4.1 100 صفحۀ 100 سید رضا می گفت فرق صبر و حلم توی همین است. صبرمال وقتی است که تو دچار یک امتحانی بشوی که هیچ کاری از دستت برنیاید. اینجا را اگر تحمل کنی می شوی صبور. ولی حلم مال وقتی است که می توانی بزنی زیر میز. می توانی کافه را بهم بریزی می توانی حقت را بگیری ولی به دلیل و مصلحتی زبان ببندی و خشم مقدس بپیچد توی حنجره ات غمباد شود بعد شب ها بروی سرت را توی چاه و چاله کنی و حرف بزنی و بعد کلمه هایت را دفن کنی. سید رضا می گفت: حلیم علی است و صبور زینب... 1 22