بریده‌ کتاب‌های ده گفتار

شباهنگ

1402/09/20

بریدۀ کتاب

صفحۀ 166

آقای سید موسی صدر (سلّمه الله) در سخنرانی ای که در همین مجمع کردند و یادی از فعالیت های علامه شرف الدین نمودند گفتند مرحوم شرف الدین با آن همه کتاب های عالی و ذی قیمتی که برای معرفی شیعه و اهل بیت نوشت، وقتی که وضع شیعه را در لبنان مشاهده کرد و دید فقیر ترین مردم و جاهلترین مردم و زیر دست ترین مردم همان شیعه های لبنان هستند و در میان آنها یک استاد یا یک طبیب یا یک مهندس پیدا نمی شود و یا کمتر پیدا می شود و در عوض هر چه حمّال و حمّامی و کیسه کش وکنّاس بود شیعه بود، با خود فکر کرد که با این وضع موجود کتاب های من چه اثری می تواند داشته باشد، مردم خواهند گفت که تشیع اگر مکتب و روش خوب و نجات دهنده ای بود باید شیعیان وضع بهتری داشته باشند. این بود که در فکر فعالیت های عملی افتاد و به تاسیس مدارس و آموزشگاهها و انجمنهای خیریه افتاد تا بالاخره حرکتی و نهضتی مقدس به وجود آورد و جامعه شیعه را در لبنان بالا آورد. استاد مطهری، ده گفتار، ص166

شباهنگ

1402/09/15

شباهنگ

1402/09/18

بریدۀ کتاب

صفحۀ 96

چندی پیش در یکی از روزنامه‌های عصر مقاله‏ای خواندم تحت عنوان «خروارها پند و نصیحت». در آن مقاله بعد از آنکه نوشته بود که در کشور ما خروارها پند و نصیحت به صورتهای مختلف ولی بی‏اثر است این مَثل را ذکر کرده بود: «یک جو درمان بهتر از صد خروار نسخه است.» بعد نوشته بود: چندین سال پیش در یکی از شهرهای کوچک واقع در ایالات فیلادلفیا (امریکا) زنها مبتلا به قماربازی شده بودند. ابتدا کشیشها و روزنامه نویسها و خطبا و فصحا تا می‌توانستند راجع به بدی قمار خصوصاً برای زنها گفتند و نوشتند، ولی مثل همین حرفهای خودمانی مانند گردو روی گنبد سُر خورد و پایین افتاد و به جایی نرسید، تا آنکه شهردار محل به فکر افتاد یکی دوتا باشگاه و نمایشگاه هنری زنانه دایر کند و سرگرمیهای مناسب در آنجا فراهم نماید، از قبیل نمایش بچه‌های چاق و تندرست‏ و جایزه دادن به مادران کاردان، و از قبیل کارهای دستی و غیره، که هرکدام برنامه و ترتیبات خاصی داشت و مردم را سرِ ذوق می‌آورد. دو سه سالی از این جریان گذشت که زنهای آن شهر بکلی قمار را فراموش کردند. این را می‌گویند چاره عملی و تدبیر عملی. این، معنای دخالت دادن منطق و تدبیر است در مبارزه با منکرات. استاد مطهری، ده گفتار، ص96

شباهنگ

1402/09/20

بریدۀ کتاب

صفحۀ 224

مکتبهای ماتریالیستی که در همین کشور به وجود آمد و اشخاصی فداکار درست کرد برای مقاصد الحادی، از چه راه کرد؟ از همین راه. می‌دانست که این نسل احتیاج دارد به یک مکتب فکری که به سؤالاتش پاسخ بدهد؛ یک مکتب فکری به او عرضه کرد. می‌دانست که این نسل یک سلسله آرمانهای اجتماعی بزرگی دارد و درصدد تحقق دادن به آنهاست؛ خود را با آن آرمانها هماهنگ نشان داد. در نتیجه‏ افراد زیادی را دور خود جمع کرد با چه فداکاری و صمیمیتی! بشر همین قدر که به چیزی احتیاج پیدا کرد چندان در فکر خوب و بدش نیست. معده که به غذا احتیاج پیدا کرد به کیفیت اهمیت نمی‌دهد، هرچه پیدا کند با آن خود را سیر می‌کند. روح هم اگر به حدی رسید که تشنه‌ یک مکتب فکری شد که روی اصول معین و مشخصی به سؤالاتش پاسخ دهد و همه مسائل جهانی و اجتماعی را یکنواخت برایش حل کند و جلویش بگذارد، اهمیت نمی‌دهد که منطقاً قوی است یا نیست. بشر آن قدرها دنبال حرف محکم و منطقی نیست، دنبال یک فکر منظم و آماده است که یکنواخت در مقابل هر سؤالی جوابی بگذارد. ما که کارمان فلسفه بود می‌دیدیم که آن حرفها چقدر سخیف است، اما چون آن فلسفه در یک زمینه احتیاجی عرضه شده بود و از این حیث یک خلئی وجود داشت، جایی برای خود باز کرد. استاد مطهری، ده گفتار، ص224