بریده کتابهای کلیدر؛ جلد هفتم و هشتم هانیه 1403/6/14 کلیدر؛ جلد هفتم و هشتم محمود دولت آبادی 4.5 10 صفحۀ 1643 کودنترین آدمیان هم در فریب خود، مهارتی نبوغآسا دارد! 0 7 هانیه 1403/6/16 کلیدر؛ جلد هفتم و هشتم محمود دولت آبادی 4.5 10 صفحۀ 1876 آدمها عمدتا دو جور هستند یا - دست کم - من دو جور دیدهام. یک جورش آدمهایی هستند که بدون یقین و ایمان نمیتوانند زندگانی بکنند. راست اینکه بعضی از ایمان هراس دارند و بعضی از بیایمانی دچار وحشت میشوند. آن که ایمان میآورد، از پوک بودن وحشت دارد. و آن که ایمان پیدا نمیکند، از بار سنگین آن وحشت دارد؛ وحشت پابند شدن دارد. بعضی خودشان را در قید ایمان، آزاد مییابند؛ و بعضی آزادی خودشان را در بیایمانی میبینند. یکی را میبینی که زندگانی را باور دارد، یکی را میبینی که از باور زندگانی فرسنگفرسنگ فرار میکند. نیمهراهیها، همان فراریها هستند! 0 1 هانیه 1403/6/14 کلیدر؛ جلد هفتم و هشتم محمود دولت آبادی 4.5 10 صفحۀ 1734 من از آدم ضعیف بدم میآید؛ از ضعیفکش هم بدم میآید؛ بدم میآید!… اما نمیدانم چرا وقتی میبینمشان دلم به رحم میآید؛ نمیدانم! این قلب من، آخخخ… کارد بخورد به این قلب وامانده! 0 3 مهدیه عباسیان 1402/8/5 کلیدر؛ جلد هفتم و هشتم محمود دولت آبادی 4.5 10 صفحۀ 1220 2 2 هانیه 1403/6/16 کلیدر؛ جلد هفتم و هشتم محمود دولت آبادی 4.5 10 صفحۀ 1816 قشنگ! حقیقتا قشنگ است! انگار آدم تا دم مرگش هم هنوز قادر نیست عجیب بودن چیزها را، چیزهای به ظاهر ساده را، بفهمد! آتش را میگویم صبرخان؛ خیلی قشنگ است، نه؟! 0 30
بریده کتابهای کلیدر؛ جلد هفتم و هشتم هانیه 1403/6/14 کلیدر؛ جلد هفتم و هشتم محمود دولت آبادی 4.5 10 صفحۀ 1643 کودنترین آدمیان هم در فریب خود، مهارتی نبوغآسا دارد! 0 7 هانیه 1403/6/16 کلیدر؛ جلد هفتم و هشتم محمود دولت آبادی 4.5 10 صفحۀ 1876 آدمها عمدتا دو جور هستند یا - دست کم - من دو جور دیدهام. یک جورش آدمهایی هستند که بدون یقین و ایمان نمیتوانند زندگانی بکنند. راست اینکه بعضی از ایمان هراس دارند و بعضی از بیایمانی دچار وحشت میشوند. آن که ایمان میآورد، از پوک بودن وحشت دارد. و آن که ایمان پیدا نمیکند، از بار سنگین آن وحشت دارد؛ وحشت پابند شدن دارد. بعضی خودشان را در قید ایمان، آزاد مییابند؛ و بعضی آزادی خودشان را در بیایمانی میبینند. یکی را میبینی که زندگانی را باور دارد، یکی را میبینی که از باور زندگانی فرسنگفرسنگ فرار میکند. نیمهراهیها، همان فراریها هستند! 0 1 هانیه 1403/6/14 کلیدر؛ جلد هفتم و هشتم محمود دولت آبادی 4.5 10 صفحۀ 1734 من از آدم ضعیف بدم میآید؛ از ضعیفکش هم بدم میآید؛ بدم میآید!… اما نمیدانم چرا وقتی میبینمشان دلم به رحم میآید؛ نمیدانم! این قلب من، آخخخ… کارد بخورد به این قلب وامانده! 0 3 مهدیه عباسیان 1402/8/5 کلیدر؛ جلد هفتم و هشتم محمود دولت آبادی 4.5 10 صفحۀ 1220 2 2 هانیه 1403/6/16 کلیدر؛ جلد هفتم و هشتم محمود دولت آبادی 4.5 10 صفحۀ 1816 قشنگ! حقیقتا قشنگ است! انگار آدم تا دم مرگش هم هنوز قادر نیست عجیب بودن چیزها را، چیزهای به ظاهر ساده را، بفهمد! آتش را میگویم صبرخان؛ خیلی قشنگ است، نه؟! 0 30