بریده کتابهای اگر می توانستی خورشید را ببینی Daydreamer 1403/10/4 اگر می توانستی خورشید را ببینی آن لیانگ 4.8 2 صفحۀ 329 دکارت اشتباه میکرد،وقتی گفت"برای خوب زندگی کردن باید بدون اینکه کسی شمارو ببینه زندگی کنین".برای خوب زندگی کردن باید یادبگیرین که اول خودتون رو ببینین. 0 5 Daydreamer 1403/10/2 اگر می توانستی خورشید را ببینی آن لیانگ 4.8 2 صفحۀ 199 شاید در مورد اینکه مکبث به نظرم محتاج دلسوزی است،دروغ گفتم.شاید چون حس خواستن چیزی که متعلق به تو نیست را درک میکنم. 0 6 Satoru 1403/10/6 اگر می توانستی خورشید را ببینی آن لیانگ 4.8 2 صفحۀ 141 چیزی که اغلب مردم درک نمی کنند این است که من توانایی خوشگذرانی و ناز و نعمت را ندارم. اگر تا آنجا که میتوانم سخت شنا نکنم و پاهایم را به امواج نکوبم، غرق میشوم. 0 5 mobina 1403/10/1 اگر می توانستی خورشید را ببینی آن لیانگ 4.8 2 صفحۀ 57 "واو شیائویی! باید برای خودت رستوران باز کنی!" گل از گلش میشکفد. این بالاترین تعریف از آشپزی یک نفر است – البته اگر در رستوران غذا میخورید بالاترین تعریف مقایسهی غذای آنجا با غذای خانگی است. 0 3 mobina 1403/10/4 اگر می توانستی خورشید را ببینی آن لیانگ 4.8 2 صفحۀ 195 خیلی خوب است که بزرگسالی به من بگوید اوضاع روبهراه میشود. حتی اگر مطمئن نباشم این حرفش درست است. 0 3 Daydreamer 1403/10/2 اگر می توانستی خورشید را ببینی آن لیانگ 4.8 2 صفحۀ 198 میخواهم در کاری که انجام میدهم عالی باشم،مهم نیست چه کاری 0 5 Satoru 1403/10/6 اگر می توانستی خورشید را ببینی آن لیانگ 4.8 2 صفحۀ 288 همیشه فکر میکردم که شاید لقب ماشین مطالعه به نوعی تشویق محسوب میشود که یعنی بهره وری و سطوح نظم و انضباط بالاتر از سطح انسانی که یعنی من برای موفقیت برنامه ریزی شده بودم. حالا برایم سؤال است که شاید فردی را تعریف می کند که به قیمت از دست دادن احساسات خودش را وقف کارش کرده چیزی که شاید اصلا زنده نیست. 0 3 mobina 1403/10/3 اگر می توانستی خورشید را ببینی آن لیانگ 4.8 2 صفحۀ 104 او خیلی لبخند میزند، علیرغم این واقعیت که ساعت هشت صبح پنجشنبه، سوژهای برای لبخند زدن وجود ندارد. با این وجود، اگر من هم شاعری موفق و برندهی جایزهی حقوق هاروارد بودم، احتمالا حتی در مراسم تشییع جنازهی خودم هم مثل احمقها لبخند میزدم. 0 4 Daydreamer 1403/9/30 اگر می توانستی خورشید را ببینی آن لیانگ 4.8 2 صفحۀ 63 خود و جامعه مثل دریا و آسمون هستن یه تغییر روی یکیشون روی اون یکی منعکس میشه. 0 3 Daydreamer 1403/10/2 اگر می توانستی خورشید را ببینی آن لیانگ 4.8 2 صفحۀ 200 بخشی از وجودم آن توجه مثبت را میخواست و بخش دیگر-بخش بزرگتر-فقط میخواست فرار کند. 0 6 Satoru 1403/10/1 اگر می توانستی خورشید را ببینی آن لیانگ 4.8 2 صفحۀ 61 وقتی پنج ساله بودم مامان به من گفت که همه ی انسانها فقط یک مشت سلول منتظر تجزیه هستند. 0 3 Daydreamer 1403/10/2 اگر می توانستی خورشید را ببینی آن لیانگ 4.8 2 صفحۀ 210 چون که ما توی فیلم مارول نیستیم قرار نیست خوبی جلوی بدی بایسته - فقط همگی در تلاشیم که زنده بمونیم و حتی اگه قرار بود هم،ترجیح میدادم اون موجود بدجنس باشم که تا آخر زنده میمونه نه اون قهرمان که میمیره. 0 7 Daydreamer 1403/10/4 اگر می توانستی خورشید را ببینی آن لیانگ 4.8 2 صفحۀ 312 فراموش شده ها،بدشانس ها،کسانی که بیش از آنچه دارند می خواهند.کسانی که باید بخزند و تقلا کنند و بجنگند تا خودشان را از پایین به بالا بکشند که باید در همان سیستمی که برای شکست دادن آنها طراحی شده بازی کنند.همیشه اولین نفری هستند که وقتی چیزی اشتباه پیش می رود،مجازات و سرزنش میشوند.همیشه آخرین کسی هستند که دیده میشوند نجات می یابند. 0 3 mobina 1403/10/3 اگر می توانستی خورشید را ببینی آن لیانگ 4.8 2 صفحۀ 141 چیزی که او درک نمیکند – چیزی که اغلب مردم درک نمیکنند – این است که من توانایی خوشگذرانی و ناز و نعمت را ندارم. اگر تا آنجا که میتوانم سخت شنا نکنم، و پاهایم را به امواج نکوبم، غرق میشوم. 0 3 Daydreamer 1403/10/4 اگر می توانستی خورشید را ببینی آن لیانگ 4.8 2 صفحۀ 226 یادم میرود چقدر از دیگران دور است،حتی از کسانی که با آنها آشناست. 0 3 Satoru 1403/10/1 اگر می توانستی خورشید را ببینی آن لیانگ 4.8 2 صفحۀ 60 ناامیدی در درونم شدت می گیرد. هیچ ارتباطی بین تسلط و هوش وجود ندارد من این را میدانم اما وقتی حتی نمی توانید یک جمله ی کامل را به زبان مادریتان بیان کنید سخت است که احساس خنگ بودن نکنید. 0 3 mobina 1403/10/5 اگر می توانستی خورشید را ببینی آن لیانگ 4.8 2 صفحۀ 200 تمام عمرم آرزویم این بوده که دیده شوم، اما به این نتیجه رسیدهام که وقتی مردم از فاصلهی نزدیک نگاه میکنند، به ناچار متوجه بخشهای زشت هم میشوند، دقیقا همانطور که ترکهای روی گلدانِ رنگشده فقط با بررسی دقیق مشخص میشوند. 0 3 mobina 1403/10/3 اگر می توانستی خورشید را ببینی آن لیانگ 4.8 2 صفحۀ 127 "میدونی، اگه اینطور نبود که من و تو با تمام وجود از هم متنفر باشیم، شاید میتونستیم یه تیم دو نفرهی خیلی قدرتمند تشکیل بدیم." "صبر کن ببینم، ما از هم متنفریم؟" 0 3 mobina 1403/10/1 اگر می توانستی خورشید را ببینی آن لیانگ 4.8 2 صفحۀ 26 در اطرافم چشمم به شعار مدرسه، "ارینگتون خانه است"میافتد که با حروف خیلی درشت بر روی یک بنر آویزان چاپ شده است. اما ارینگتون خانه نیست، یا حداقل برای کسی مثل من خانه نیست. ارینگتون یک نردبان است. تنها نردبانی که میتواند والدین مرا از آپارتمان کثیفشان در حومهی پکن بالا بفرستد، که میتواند فاصلهی بین من و حقوق هفت رقمی را کم کند، که میتواند اجازه دهد روی استیج بزرگ و تمیزی مثل این در کنار فردی همچون هنری لی بایستم. چطور میتوانم بدون این نردبان لعنتی تا آن بالا بروم؟ 0 3 mobina 1403/10/5 اگر می توانستی خورشید را ببینی آن لیانگ 4.8 2 صفحۀ 285 همیشه میتوانید بشقاب شکسته را چسب بزنید یا جایگزین کنید، اما اگر به مردم صدمه بزنید – دیگر راه برگشت و جبران وجود ندارد. 0 3
بریده کتابهای اگر می توانستی خورشید را ببینی Daydreamer 1403/10/4 اگر می توانستی خورشید را ببینی آن لیانگ 4.8 2 صفحۀ 329 دکارت اشتباه میکرد،وقتی گفت"برای خوب زندگی کردن باید بدون اینکه کسی شمارو ببینه زندگی کنین".برای خوب زندگی کردن باید یادبگیرین که اول خودتون رو ببینین. 0 5 Daydreamer 1403/10/2 اگر می توانستی خورشید را ببینی آن لیانگ 4.8 2 صفحۀ 199 شاید در مورد اینکه مکبث به نظرم محتاج دلسوزی است،دروغ گفتم.شاید چون حس خواستن چیزی که متعلق به تو نیست را درک میکنم. 0 6 Satoru 1403/10/6 اگر می توانستی خورشید را ببینی آن لیانگ 4.8 2 صفحۀ 141 چیزی که اغلب مردم درک نمی کنند این است که من توانایی خوشگذرانی و ناز و نعمت را ندارم. اگر تا آنجا که میتوانم سخت شنا نکنم و پاهایم را به امواج نکوبم، غرق میشوم. 0 5 mobina 1403/10/1 اگر می توانستی خورشید را ببینی آن لیانگ 4.8 2 صفحۀ 57 "واو شیائویی! باید برای خودت رستوران باز کنی!" گل از گلش میشکفد. این بالاترین تعریف از آشپزی یک نفر است – البته اگر در رستوران غذا میخورید بالاترین تعریف مقایسهی غذای آنجا با غذای خانگی است. 0 3 mobina 1403/10/4 اگر می توانستی خورشید را ببینی آن لیانگ 4.8 2 صفحۀ 195 خیلی خوب است که بزرگسالی به من بگوید اوضاع روبهراه میشود. حتی اگر مطمئن نباشم این حرفش درست است. 0 3 Daydreamer 1403/10/2 اگر می توانستی خورشید را ببینی آن لیانگ 4.8 2 صفحۀ 198 میخواهم در کاری که انجام میدهم عالی باشم،مهم نیست چه کاری 0 5 Satoru 1403/10/6 اگر می توانستی خورشید را ببینی آن لیانگ 4.8 2 صفحۀ 288 همیشه فکر میکردم که شاید لقب ماشین مطالعه به نوعی تشویق محسوب میشود که یعنی بهره وری و سطوح نظم و انضباط بالاتر از سطح انسانی که یعنی من برای موفقیت برنامه ریزی شده بودم. حالا برایم سؤال است که شاید فردی را تعریف می کند که به قیمت از دست دادن احساسات خودش را وقف کارش کرده چیزی که شاید اصلا زنده نیست. 0 3 mobina 1403/10/3 اگر می توانستی خورشید را ببینی آن لیانگ 4.8 2 صفحۀ 104 او خیلی لبخند میزند، علیرغم این واقعیت که ساعت هشت صبح پنجشنبه، سوژهای برای لبخند زدن وجود ندارد. با این وجود، اگر من هم شاعری موفق و برندهی جایزهی حقوق هاروارد بودم، احتمالا حتی در مراسم تشییع جنازهی خودم هم مثل احمقها لبخند میزدم. 0 4 Daydreamer 1403/9/30 اگر می توانستی خورشید را ببینی آن لیانگ 4.8 2 صفحۀ 63 خود و جامعه مثل دریا و آسمون هستن یه تغییر روی یکیشون روی اون یکی منعکس میشه. 0 3 Daydreamer 1403/10/2 اگر می توانستی خورشید را ببینی آن لیانگ 4.8 2 صفحۀ 200 بخشی از وجودم آن توجه مثبت را میخواست و بخش دیگر-بخش بزرگتر-فقط میخواست فرار کند. 0 6 Satoru 1403/10/1 اگر می توانستی خورشید را ببینی آن لیانگ 4.8 2 صفحۀ 61 وقتی پنج ساله بودم مامان به من گفت که همه ی انسانها فقط یک مشت سلول منتظر تجزیه هستند. 0 3 Daydreamer 1403/10/2 اگر می توانستی خورشید را ببینی آن لیانگ 4.8 2 صفحۀ 210 چون که ما توی فیلم مارول نیستیم قرار نیست خوبی جلوی بدی بایسته - فقط همگی در تلاشیم که زنده بمونیم و حتی اگه قرار بود هم،ترجیح میدادم اون موجود بدجنس باشم که تا آخر زنده میمونه نه اون قهرمان که میمیره. 0 7 Daydreamer 1403/10/4 اگر می توانستی خورشید را ببینی آن لیانگ 4.8 2 صفحۀ 312 فراموش شده ها،بدشانس ها،کسانی که بیش از آنچه دارند می خواهند.کسانی که باید بخزند و تقلا کنند و بجنگند تا خودشان را از پایین به بالا بکشند که باید در همان سیستمی که برای شکست دادن آنها طراحی شده بازی کنند.همیشه اولین نفری هستند که وقتی چیزی اشتباه پیش می رود،مجازات و سرزنش میشوند.همیشه آخرین کسی هستند که دیده میشوند نجات می یابند. 0 3 mobina 1403/10/3 اگر می توانستی خورشید را ببینی آن لیانگ 4.8 2 صفحۀ 141 چیزی که او درک نمیکند – چیزی که اغلب مردم درک نمیکنند – این است که من توانایی خوشگذرانی و ناز و نعمت را ندارم. اگر تا آنجا که میتوانم سخت شنا نکنم، و پاهایم را به امواج نکوبم، غرق میشوم. 0 3 Daydreamer 1403/10/4 اگر می توانستی خورشید را ببینی آن لیانگ 4.8 2 صفحۀ 226 یادم میرود چقدر از دیگران دور است،حتی از کسانی که با آنها آشناست. 0 3 Satoru 1403/10/1 اگر می توانستی خورشید را ببینی آن لیانگ 4.8 2 صفحۀ 60 ناامیدی در درونم شدت می گیرد. هیچ ارتباطی بین تسلط و هوش وجود ندارد من این را میدانم اما وقتی حتی نمی توانید یک جمله ی کامل را به زبان مادریتان بیان کنید سخت است که احساس خنگ بودن نکنید. 0 3 mobina 1403/10/5 اگر می توانستی خورشید را ببینی آن لیانگ 4.8 2 صفحۀ 200 تمام عمرم آرزویم این بوده که دیده شوم، اما به این نتیجه رسیدهام که وقتی مردم از فاصلهی نزدیک نگاه میکنند، به ناچار متوجه بخشهای زشت هم میشوند، دقیقا همانطور که ترکهای روی گلدانِ رنگشده فقط با بررسی دقیق مشخص میشوند. 0 3 mobina 1403/10/3 اگر می توانستی خورشید را ببینی آن لیانگ 4.8 2 صفحۀ 127 "میدونی، اگه اینطور نبود که من و تو با تمام وجود از هم متنفر باشیم، شاید میتونستیم یه تیم دو نفرهی خیلی قدرتمند تشکیل بدیم." "صبر کن ببینم، ما از هم متنفریم؟" 0 3 mobina 1403/10/1 اگر می توانستی خورشید را ببینی آن لیانگ 4.8 2 صفحۀ 26 در اطرافم چشمم به شعار مدرسه، "ارینگتون خانه است"میافتد که با حروف خیلی درشت بر روی یک بنر آویزان چاپ شده است. اما ارینگتون خانه نیست، یا حداقل برای کسی مثل من خانه نیست. ارینگتون یک نردبان است. تنها نردبانی که میتواند والدین مرا از آپارتمان کثیفشان در حومهی پکن بالا بفرستد، که میتواند فاصلهی بین من و حقوق هفت رقمی را کم کند، که میتواند اجازه دهد روی استیج بزرگ و تمیزی مثل این در کنار فردی همچون هنری لی بایستم. چطور میتوانم بدون این نردبان لعنتی تا آن بالا بروم؟ 0 3 mobina 1403/10/5 اگر می توانستی خورشید را ببینی آن لیانگ 4.8 2 صفحۀ 285 همیشه میتوانید بشقاب شکسته را چسب بزنید یا جایگزین کنید، اما اگر به مردم صدمه بزنید – دیگر راه برگشت و جبران وجود ندارد. 0 3