بریده‌ای از کتاب اگر می توانستی خورشید را ببینی اثر آن لیانگ

mobina

mobina

1403/10/1

بریدۀ کتاب

صفحۀ 26

در اطرافم چشمم به شعار مدرسه، "ارینگتون خانه است"می‌افتد که با حروف خیلی درشت بر روی یک بنر آویزان چاپ شده‌ است. اما ارینگتون خانه نیست، یا حداقل برای کسی مثل من خانه نیست. ارینگتون یک نردبان است. تنها نردبانی که می‌تواند والدین مرا از آپارتمان کثیفشان در حومه‌ی پکن بالا بفرستد، که می‌تواند فاصله‌ی بین من و حقوق هفت رقمی را کم کند، که می‌تواند اجازه دهد روی استیج بزرگ و تمیزی مثل این در کنار فردی همچون هنری لی بایستم. چطور می‌توانم بدون این نردبان لعنتی تا آن بالا بروم؟

در اطرافم چشمم به شعار مدرسه، "ارینگتون خانه است"می‌افتد که با حروف خیلی درشت بر روی یک بنر آویزان چاپ شده‌ است. اما ارینگتون خانه نیست، یا حداقل برای کسی مثل من خانه نیست. ارینگتون یک نردبان است. تنها نردبانی که می‌تواند والدین مرا از آپارتمان کثیفشان در حومه‌ی پکن بالا بفرستد، که می‌تواند فاصله‌ی بین من و حقوق هفت رقمی را کم کند، که می‌تواند اجازه دهد روی استیج بزرگ و تمیزی مثل این در کنار فردی همچون هنری لی بایستم. چطور می‌توانم بدون این نردبان لعنتی تا آن بالا بروم؟

11

3

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.