بریده کتابهای دمیان امیرحسین 1402/6/10 دمیان هرمان هسه 3.8 29 صفحۀ 99 خط واقعی باطن یا درون سرنوشت ما از همین تجربیاتی شکل و قالب گرفته است که از دید دیگران پنهان ماندهاند. 0 5 زهرا 1403/5/21 دمیان: داستان جوانی امیل سینکلر و تفسیر دمیان هرمان هسه 3.8 29 صفحۀ 85 باغ رایحهاش را از کف داده بود و جنگل دیگر نیز برایم جذابیتی نداشت. جهان گرداگردم به بازار کهنه فروش ها میمانست،بیمزه و ملال آور. کتابها مشتی کاغذ بیش نبودند و موسیقی ، هیاهویی بیمعنا. بهسان درختی که ریزش برگهایش را در پاییز حس نمیکند و نیز بارانی که بر میبارد یا آفتابی که بر او میتابد ، یا یخبندانی که بر او میورزد، حیات به آرامی به درونش واپس میخزد و کز میکند ؛ او نمرده است. او انتظار میکشد 0 5 معصومه توکلی 1403/3/15 دمیان (سرگذشت جوانی امیل سینکلر) هرمان هسه 3.8 29 صفحۀ 42 صورت دمیان را نگاه کردم و متوجه شدم که نه تنها این صورت یک پسر جوان نیست، بلکه صورت مردی است. به اضافه خیال کردم، نمیدانم دیدم یا حس کردم، مثل این که حالتی زنانه در او نمودار بود. بعد در یک لحظه این چهره برایم نه چهرهٔ پسری بود و نه چهرهٔ مردی. به نظرم نه پیر آمد و نه جوان، بلکه هزارساله آمد یا بهتر بگویم هیچ سال نداشت. دارای آثاری از افلاک دیگر بود که مغایر زندگی ماست. حیوانات میتوانند دارای این حالت باشند یا درختان، یا ستارگان، نمیدانم. من چیزی را که پس از سالیان دراز نقل میکنم، درست درک نمیکنم، بلکه چیزی مشابه را که درک آن برایم به طور روشن غیرممکن است، بیان میکنم. ولی نوع احساساتی که از دیدن او به من دست میداد، ترس یا جذبه، نمیدانم؛ فقط دیدم که او ورای ماست، او شبیه به جانوری بود یا یک روح یا یک تصویر، نمیدانم، اما او چیز دیگری بود، به طور غیرقابلوصفی با ما فرق داشت. 5 27 m.sadeghiii 1403/1/9 دمیان هرمان هسه 3.8 29 صفحۀ 67 اگر از کسی بدمان میآید؛ در واقع از چیزی درون آن شخص نفرت داریم که درون خودمان نیز هست .چیزی که جزیی از ما نباشد مارا درگیر نمیکند 0 24 زهرا صیدی 1403/1/12 دمیان هرمان هسه 3.8 29 صفحۀ 146 0 6 زهرا 1403/5/24 دمیان: داستان جوانی امیل سینکلر و تفسیر دمیان هرمان هسه 3.8 29 صفحۀ 107 بسیار نیکوست بدانیم کسی درون ماست که بر همه چیز آگاه است ، همه چیز را میخواهد و همه چیز را بهتر از خودمان انجام میدهد 0 3 روشنا 1403/1/12 دمیان (سرگذشت جوانی امیل سینکلر) هرمان هسه 3.8 29 صفحۀ 88 در این موسیقی تنها آهنگی که او میزد نمیشنیدم، بلکه آنچه را که او مینواخت یک رشته و ارتباطی نهانی را به نظرم میآورد و روحی مومن و پرهیزگار را منعکس میکرد، اما نه مثل روحانیها و کسانی که به وعظ آنها گوش میدهند، بلکه پرهیزگار چون زوار و سائلان قرون وسطی حس عرفانی را با اتحاد تمام کائنات صمیمانه و برادرانه بیان میکرد. از موسیقیدانان پیش از باخ با شور و حرارت نواخته میشد همچنین از موسیقیدانان ایتالیا. و همه یک چیز میگفتند و همه همان را بیان میکردند که آهنگساز در خود حس میکرد: درد هجران، آمیزش با خلقت و بعد جدایی بیرحمانه از آن و تحمل انتظار سوزان آنچه در جستوجویش هستند، فرو رفتن در روح تاریک خود، مستی و فراموشی، کنجکاوی ژرف در رموز درونی ما. 0 6 روشنا 1403/1/12 دمیان (سرگذشت جوانی امیل سینکلر) هرمان هسه 3.8 29 صفحۀ 66 چه بسیارند راههایی که خدا از طریق آنان ما را به طرف تنهایی، به طرف شاهراهی که به نفس خود ما منتهی میشوند، راهنمایی میکند. 0 14
بریده کتابهای دمیان امیرحسین 1402/6/10 دمیان هرمان هسه 3.8 29 صفحۀ 99 خط واقعی باطن یا درون سرنوشت ما از همین تجربیاتی شکل و قالب گرفته است که از دید دیگران پنهان ماندهاند. 0 5 زهرا 1403/5/21 دمیان: داستان جوانی امیل سینکلر و تفسیر دمیان هرمان هسه 3.8 29 صفحۀ 85 باغ رایحهاش را از کف داده بود و جنگل دیگر نیز برایم جذابیتی نداشت. جهان گرداگردم به بازار کهنه فروش ها میمانست،بیمزه و ملال آور. کتابها مشتی کاغذ بیش نبودند و موسیقی ، هیاهویی بیمعنا. بهسان درختی که ریزش برگهایش را در پاییز حس نمیکند و نیز بارانی که بر میبارد یا آفتابی که بر او میتابد ، یا یخبندانی که بر او میورزد، حیات به آرامی به درونش واپس میخزد و کز میکند ؛ او نمرده است. او انتظار میکشد 0 5 معصومه توکلی 1403/3/15 دمیان (سرگذشت جوانی امیل سینکلر) هرمان هسه 3.8 29 صفحۀ 42 صورت دمیان را نگاه کردم و متوجه شدم که نه تنها این صورت یک پسر جوان نیست، بلکه صورت مردی است. به اضافه خیال کردم، نمیدانم دیدم یا حس کردم، مثل این که حالتی زنانه در او نمودار بود. بعد در یک لحظه این چهره برایم نه چهرهٔ پسری بود و نه چهرهٔ مردی. به نظرم نه پیر آمد و نه جوان، بلکه هزارساله آمد یا بهتر بگویم هیچ سال نداشت. دارای آثاری از افلاک دیگر بود که مغایر زندگی ماست. حیوانات میتوانند دارای این حالت باشند یا درختان، یا ستارگان، نمیدانم. من چیزی را که پس از سالیان دراز نقل میکنم، درست درک نمیکنم، بلکه چیزی مشابه را که درک آن برایم به طور روشن غیرممکن است، بیان میکنم. ولی نوع احساساتی که از دیدن او به من دست میداد، ترس یا جذبه، نمیدانم؛ فقط دیدم که او ورای ماست، او شبیه به جانوری بود یا یک روح یا یک تصویر، نمیدانم، اما او چیز دیگری بود، به طور غیرقابلوصفی با ما فرق داشت. 5 27 m.sadeghiii 1403/1/9 دمیان هرمان هسه 3.8 29 صفحۀ 67 اگر از کسی بدمان میآید؛ در واقع از چیزی درون آن شخص نفرت داریم که درون خودمان نیز هست .چیزی که جزیی از ما نباشد مارا درگیر نمیکند 0 24 زهرا صیدی 1403/1/12 دمیان هرمان هسه 3.8 29 صفحۀ 146 0 6 زهرا 1403/5/24 دمیان: داستان جوانی امیل سینکلر و تفسیر دمیان هرمان هسه 3.8 29 صفحۀ 107 بسیار نیکوست بدانیم کسی درون ماست که بر همه چیز آگاه است ، همه چیز را میخواهد و همه چیز را بهتر از خودمان انجام میدهد 0 3 روشنا 1403/1/12 دمیان (سرگذشت جوانی امیل سینکلر) هرمان هسه 3.8 29 صفحۀ 88 در این موسیقی تنها آهنگی که او میزد نمیشنیدم، بلکه آنچه را که او مینواخت یک رشته و ارتباطی نهانی را به نظرم میآورد و روحی مومن و پرهیزگار را منعکس میکرد، اما نه مثل روحانیها و کسانی که به وعظ آنها گوش میدهند، بلکه پرهیزگار چون زوار و سائلان قرون وسطی حس عرفانی را با اتحاد تمام کائنات صمیمانه و برادرانه بیان میکرد. از موسیقیدانان پیش از باخ با شور و حرارت نواخته میشد همچنین از موسیقیدانان ایتالیا. و همه یک چیز میگفتند و همه همان را بیان میکردند که آهنگساز در خود حس میکرد: درد هجران، آمیزش با خلقت و بعد جدایی بیرحمانه از آن و تحمل انتظار سوزان آنچه در جستوجویش هستند، فرو رفتن در روح تاریک خود، مستی و فراموشی، کنجکاوی ژرف در رموز درونی ما. 0 6 روشنا 1403/1/12 دمیان (سرگذشت جوانی امیل سینکلر) هرمان هسه 3.8 29 صفحۀ 66 چه بسیارند راههایی که خدا از طریق آنان ما را به طرف تنهایی، به طرف شاهراهی که به نفس خود ما منتهی میشوند، راهنمایی میکند. 0 14