در این موسیقی تنها آهنگی که او میزد نمیشنیدم، بلکه آنچه را که او مینواخت یک رشته و ارتباطی نهانی را به نظرم میآورد و روحی مومن و پرهیزگار را منعکس میکرد، اما نه مثل روحانیها و کسانی که به وعظ آنها گوش میدهند، بلکه پرهیزگار چون زوار و سائلان قرون وسطی حس عرفانی را با اتحاد تمام کائنات صمیمانه و برادرانه بیان میکرد. از موسیقیدانان پیش از باخ با شور و حرارت نواخته میشد همچنین از موسیقیدانان ایتالیا. و همه یک چیز میگفتند و همه همان را بیان میکردند که آهنگساز در خود حس میکرد: درد هجران، آمیزش با خلقت و بعد جدایی بیرحمانه از آن و تحمل انتظار سوزان آنچه در جستوجویش هستند، فرو رفتن در روح تاریک خود، مستی و فراموشی، کنجکاوی ژرف در رموز درونی ما.