بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

بریده‌ کتاب‌های آنا کارنینا

بریدۀ کتاب

صفحۀ 213

باد آرام شد و مهی غلیظ و خاکستری رنگ همه جا را فرا گرفت، گفتی میخواست اسرار تحولی را که در طبیعت پدید می آمد بپوشاند. زیر چادر مه همه جا آب جاری بود و یخ رودخانه ها ترک می خورد و صدا می کرد و راه می افتاد و ابرها همچون گوسفندانی سفید در آسمان پراکنده می شدند و هوا صاف شد و به راستی بهار بود. خورشید درخشید و یخ نازکی را که بر سطح آبها بسته شده بود به سرعت آب کرد و نسیم گرم سراسر از بخار بیداری خاک در ارتعاش بود. علف پیر داشت دوباره پیرهن سبزینه می‌پوشید و برق سبز روشن شاخه های جوان علف میان آن می درخشید. جوانه ها بر سر شاخه های بداغ و بوته های انگور فرنگی و پیکر چسبناک درختان توس که عطری گزنده داشتند ورم میکردند و زنبوران عسل نوپرواز و تازه از کندو بیرون پریده پیرامون شاخه های زرینه پوش بیدبن سرود سر می دادند و کاکلی های ناپیدا بر فراز سبزه مخملین و کلنگان و غازها در آسمان بلند در پرواز بودند و آواز مستانه شان به گوش می‌رسید و گاوهای پشم ریخته که پشم سال گذشته را جای جای همچنان بر بدن داشتند در چراگاه‌ها ماغ می‌کشیدند و بره های نوپا دور و بر میش های پشم سترده خود بع بع می کردند.