بریده کتابهای تماما مخصوصتینا رعیت1402/07/19تماما مخصوصعباس معروفی3.97صفحۀ 153آدم در تنهایی میپوسد و پوک میشود و خودش هم حالیش نیست. میدانی؟ تنهایی مثل ته کفش میماند؛ یکباره نگاه میکنی میبینی سوراخ شده. یکباره میفهمی که یک چیزی دیگر نیست.03تینا رعیت1402/06/28تماما مخصوصعباس معروفی3.97صفحۀ 117دﻟﻢ می خواست او ﺣﺮف ﺑﺰﻧﺪ و من ﺳﺎکت ﺑﻪ در و دﻳﻮار ﻧﮕﺎ ه ﻛﻨﻢ؛ به ﺗﺎﺑﻠﻮ ﻓﺮوﺷﮕﺎه ﻫﺎ، ﺑﻪ ﺑﺮ ف ، به خیسی ﺧﻴﺎﺑﺎن، ﺑﻪ ﺳﺮﻣﺎی ﻛﺸﻨﺪه. و ﭼﻘﺪر خالی ﺑﻮدم ؛ ﺧﺎلی و ﭘﻮک..03علی1402/08/28تماما مخصوصعباس معروفی3.97صفحۀ 1دراز کشیدم و به شب کویر خیره شدم، به آن پردهی سیاهی که کشیده بودند روی همهچیز تا خدا نبیند چه بلایی دارد سرمان میآید.011
بریده کتابهای تماما مخصوصتینا رعیت1402/07/19تماما مخصوصعباس معروفی3.97صفحۀ 153آدم در تنهایی میپوسد و پوک میشود و خودش هم حالیش نیست. میدانی؟ تنهایی مثل ته کفش میماند؛ یکباره نگاه میکنی میبینی سوراخ شده. یکباره میفهمی که یک چیزی دیگر نیست.03تینا رعیت1402/06/28تماما مخصوصعباس معروفی3.97صفحۀ 117دﻟﻢ می خواست او ﺣﺮف ﺑﺰﻧﺪ و من ﺳﺎکت ﺑﻪ در و دﻳﻮار ﻧﮕﺎ ه ﻛﻨﻢ؛ به ﺗﺎﺑﻠﻮ ﻓﺮوﺷﮕﺎه ﻫﺎ، ﺑﻪ ﺑﺮ ف ، به خیسی ﺧﻴﺎﺑﺎن، ﺑﻪ ﺳﺮﻣﺎی ﻛﺸﻨﺪه. و ﭼﻘﺪر خالی ﺑﻮدم ؛ ﺧﺎلی و ﭘﻮک..03علی1402/08/28تماما مخصوصعباس معروفی3.97صفحۀ 1دراز کشیدم و به شب کویر خیره شدم، به آن پردهی سیاهی که کشیده بودند روی همهچیز تا خدا نبیند چه بلایی دارد سرمان میآید.011